میتوان انتظار داشت که عشق به کتاب و کتابخوانی، ویژگی مشترک نویسندگان باشد.
و اگر این رابطهی عاشقانهی میان نویسنده و کتاب نبود، هرگز کتابهای تازه زاده نمیشد.
اما در این میان برخی نویسندگان، حکایت عشق خود به کتاب و کتابخوانی را از خلوت خانهشان به کوچه و بازار کشیدهاند و کتابهایی را در وصف عیش و لذت کتابخوانی، منتشر کردهاند.
آنه فدیمن (Anne Fadiman) از جملهی این نویسندگان است و موضوع مشهورترین کتابش، کتابخوانی است: اعترافات یک کتابخوان معمولی (Confessions of a Common Reader).
کتاب اعترافات فدیمن، مجموعهای از مقالات اوست که طی چند سال منتشر شدهاند و هر یک، ماجرای خود را دارند. خصوصاً اینکه نه با ترتیب موضوعی، که با ترتیب تاریخی مرتب و منتشر شدهاند.
البته این تنها کتاب او در زمینهی کتابخوانی نیست و مجموعهای نیز از مقالات خود و نویسندگان دیگر دربارهی ارزش بازخوانی کتابهای خوانده شده (Rereadings) منتشر کرده است.
فدیمن با استفاده از اصطلاح کتابخوان معمولی – که از ویرجینیا وولف وام گرفته – نوعی کنایه را نسبت به کتابخوانهای حرفهای بهکار میگیرد.
حرفهای نه به معنای عا..
general
قاعدتاً فضای مجموعهی دعوت به گفتگو را در متمم به خوبی میشناسید.
هر چند روز یکبار، یکی از جملههای روزانهی پیام اختصاصی را انتخاب میکنیم و به بحث میگذاریم.
بر خلاف سایر بخشهای متمم که معمولاً به رابطهی بین گفتهها و گویندگان توجه فراوان داریم، در دعوت به گفتگو جملههای بزرگان را صرفاً بهانهای میکنیم تا به موضوعاتی بپردازیم که در بخشهای دیگر متمم، فرصت و فضایی برای پرداختن به آنها وجود ندارد.
به قول انگلیسیزبانها، این جملهها را در حد Discussion prompt و به تعبیر خودمان، جرقهی آغاز گفتگو در نظر میگیریم.
جملههایی که قرار است تلنگری برای اندیشیدن و فرصتی برای ساماندهی بهتر به دانستهها و تجربهها و نیز بهانهای برای حرف زدن و تبادل نظر با دوستانمان هستند.
این بار جملهای از الکساندر پوشین، نویسنده و شاعر نامدار روسی را دربارهی ترجمه انتخاب کردهایم:
بحث دربارهی این جمله، میتواند فرصتی ارزشمند برای صحبت دربارهی نکاتی باشد که همه کمابیش در ذهن خود داشته و داریم، اما کمتر در گفتگوها به آنها میپردازیم:
تا چه حد با این جایگاه ویژهای که پوشکین به مترجمان داده همف..
حتی اگر ست گادین را یک متفکر یا لااقل یک معلم بازاریابی ندانیم، همچنان باید او را یکی از نویسندگان موفق در نظر بگیریم.
کتابهای متعدد و متنوع ست گادین، همواره در گروه کتابهای پرفروش بودهاند و حتی وقتی نوشتههای وبلاگش را – که به رایگان در دسترس است – دوباره گردآوری و منتشر میکند، آن کتاب هم بلافاصله به فهرست پرفروشهای صنعت نشر راه پیدا میکند (ما در متمم، کتاب قبایل را به عنوان نمونهای از کارهای او معرفی کردهایم).
او در بخشهای مختلف وبلاگ خود، گاه به صورت مستقیم و گاه به شکلِ پراکنده و در قالب موضوعات دیگر، نکات و پیشنهادهایی را نویسندگی و چاپ و انتشار کتاب مطرح کرده که میتواند برای علاقهمندان به نویسندگی و نشر، جذاب و آموزنده باشد.
در این درس برخی از نکات مطرح شده توسط ست گادین را مرور میکنیم.
انتظارات خود را کاهش دهید انتظارات عجیب نداشته باشید: نه در مورد تیراژ و تعداد چاپ؛ نه در مورد درآمد حاصل از فروش؛ و نه در زمینهی انواع جایزهها و تقدیرنامههایی که فکر میکنید باید دریافت کنید.
انتظار نقدهای مثبت در رسانهها را هم فراموش کنید.
حرفهایتان را برای آینده پساند..
ما هر از چند گاهی در متمم، به بهانهی زنگ تفریح به سراغ #عکسهای ماکرو از حشرات و جانوران مختلف میرویم.
هنگام اشاره به این عکسها و نمایش آنها نیز، همواره بر یک نکته تأکید کردهایم: اینکه ما انسانها چقدر در دیدن چیزهایی که مقیاسشان از ما بسیار کوچکتر یا بسیار بزرگتر است، ضعیفیم.
نگاهی کوتاه به این نوع تصاویر و دیدن تنوع بافت و پیچیدگی اندامها و طیف گستردهی رنگهای آنها، به یادمان میآورد که چه دنیای بزرگی را نمیبینیم و کماهمیت میپنداریم.
چشمهای زنبور و کهکشانهای دور، هر دو به این علت که از مقیاس نگاه ما خارج است، برایمان اهمیت کمتری پیدا میکند.
شاید بتوان گفت ما گرفتار یک بیماری به نام نابینایی مقیاسی هستیم:
در طیف نور در طیف فرکانسی صداها در ابعاد اشیاء و موجودات در افق زمانی و مکانی تحلیل مشکلات در حوزهی اثر رفتارها و تصمیمهایمان بسیاری از درسهایی که در متمم میخوانیم و میآموزیم، تلاشی برای افزایش حوزهی بینایی و غلبه بر بخشهایی از این نابینایی مقیاسی است.
از این منظر، شاید بین درسهایی مثل تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک و زنگ تفریحی از این دست، فاصلهی چندان..
ما در پیام اختصاصی متمم، هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم.
جملههای کوتاه را معمولاً نمیتوان به عنوان توصیهای قطعی یا مفهومی علمی یا حتی یک موضعگیری مشخص در نظر گرفت.
این نوع جملهها، صرفاً تلنگری برای اندیشیدن، برای ساماندهی بهتر به دانستهها و خاطرات و نیز بهانهای برای حرف زدن با دوستانمان هستند.
اما تجربه نشان داده که مطرح کردن این جملهها در قالب #دعوت به گفتگو، فرصت ارزشمندی ایجاد میکند تا با نظرها و دیدگاهها و تجربههای دوستان متممی خود آشنا شویم و کمی فارغ از چارچوب رسمی درسها و حل تمرینها، با یکدیگر به گفتگو بنشینیم.
جملهای که این بار از چارچوب پیام اختصاصی بیرون کشیدهایم تا دربارهاش حرف بزنیم، یکی از مشهورترین جملههای مارتین لوتر کینگ است.
حتی با گذری کوتاه به تلگرام و اینستاگرام، به احتمال زیاد با این جمله روبرو میشوید:
البته مارتین لوتر کینگ این مفهوم را علاوه بر شکل بالا، در سخنرانیها و نوشتههای دیگرش، به شکلهای متفاوتی نیز به کار برده است.
مثلاً در نامه از زندان بیرمنگام، رفتار و اقدامهای آدمهای بد را با سکوت انسانهای خوب مقایسه ..
پیش از این هم بارها در متمم تأکید کردهایم که از جمله عوامل رشد و موفقیت در مسیر نوشتن، وقت گذاشتن برای خواندن است.
دیدن و بررسی شیوهی نگارش سایر نویسندگان، میتواند نقش مهمی در بهبود کیفیت نوشتههای ما داشته باشد.
پیشنهاد کتاب ابوالمشاغل نادر ابراهیمی هم، در همین راستا بود.
این بار میخواهیم به عنوان یک گزینهی دیگر، پیشنهاد مطالعهی کتاب خودم و مسائل مهمتر (نوشتهی چارلز هندی) را مطرح کنیم.
ممکن است با خود بگویید خواندن ترجمه فارسی یک کتاب انگلیسی – که ترجمهاش هم یک شاهکار ادبی به حساب نمیآید – چگونه میتواند به من کند تا بهتر بنویسم و در چالش نوشتن یک گام به پیش بروم؟
مسئله در اینجا، تمرکز بر روی کلمات و شیوهی چیدن آنها در کنار هم و سایر جنبههای تکنیکی نگارش نیست؛ بلکه با استفاده از کتاب چارلز هندی (و کتابهایی مانند آن) میتوانید تسلط خود را بر جنبهی محتواییِ نگارش افزایش دهید.
پیش از این در معرفی سبک های نگارش، توضیح دادیم که یکی از سبک های اصلی در نوشتن، سبک توصیفی است.
اما شاید بتوان گفت یکی از پیچیدهترین مصداقهای سبک توصیفی، این است که قلم بردارید و بکوشیم دا..
میدانید که در پیام اختصاصی متمم، هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم.
همواره گفتهایم که جملههای کوتاه را معمولاً نمیتوان به عنوان توصیهای قطعی یا گزارهای علمی و حتی یک موضعگیری مشخص در نظر گرفت.
اما همین جملهها، میتوانند ما را به فکر کردن وادار کرده یا فضایی برای بحث و گفتگو و تبادل نظر ایجاد کنند.
این بار به سراغ جملهای از چارلز کترینگ (Charles Kettering) میرویم.
ما قبلاً یک بار هم از یکی از جملات او در بحث مهارت کار تیمی استفاده کردیم (مطلبی تحت عنوانِ ایدهها را به کمیتهها نسپارید) و در آنجا به سوابق او در زمینهی ایده پردازی و اختراع پرداختیم.
این بار میخواهیم جملهی دیگری از او را بخوانیم و به بحث بگذاریم:
از کنار این جمله هم، مانند سایر جملههای مطرح شده در #دعوت به گفتگو نمیتواند با یک علامت یا به نشانهی رد یا تأیید عبور کرد.
این جمله را میشد به بحث خلاقیت و حل مسئله هم ارتباط داد و در آنجا مطرح کرد.
اما آن را در درسِ یادگیری مطرح کردهایم تا از زاویهای متفاوت به آن نگاه کنیم:
پارادوکس یادگیری هر جا صحبت از یادگیری است، معمولاً دو نکته (یا..
پیش از این در یکی از زنگ تفریحهای متمم، نمونهای از عکسهای ترکیبی خلاقانه که توسط استیون مک منامی خلق شده بود را دیدیم.
این بار هم مجموعه کار مشابهی را از خوزه ناوارو (Jose Navarro) انتخاب کردهایم.
البته کار اصلی او در حوزهی تبلیغات است و تولید این نوع تصاویر و نشر آنها در اینستاگرام، برایش صرفاً نوعی فعالیت تفریحی محسوب میشود (اکانت اینستاگرام ناوارو).
کسانی که بر این باور هستند که آثار هنری حتماً باید پیامهایی مشخص را به مخاطب منتقل کنند و هنر را یک ابزار ارتباطی میبینند، ممکن است این دسته از آثار را بیشتر یک بازی تکنیکی در نظر بگیرند تا یک اثر هنری.
ما در این حوزه، صاحبِ نظر نیستیم.
اما نکتهی مهم این است که کشف ارتباطاتِ نامأنوس و دیدنِ ویژگیهای دور از چشم در اشیاء و وسایل، از جمله مشهورترین تمرینهای خلاقیت محسوب میشود.
حتماً به خاطر دارید که یکی از مشهورترین تمرینهای تفکر واگرا، پیدا کردنِ کاربردهایی متفاوت از کاربردِ متعارف برای آجر یا چنگال است.
از این منظر، میتوانید این کارها را تمرینی برای نمایش خلاقیت ببینید و حتی اگر خودتان هرگز قرار نیست دست به فتوشاپ و ..
اگر به گزارش نویسی علاقهمند باشید و بخواهید گزارشهای منحصربهفرد بنویسید، ناگزیرید تام ولف را به خوبی بشناسید و حتی مدتی با او زندگی کنید.
البته تام ولف (Tom Wolfe)، پیرمردِ شیکِ سفید و مشکیپوش، در میانهی سال ۲۰۱۸ میلادی در سن ۸۸ سالگی درگذشت. اما خوبی کسانی که دستبهقلم میبرند و مینویسند این است که خود را با کلماتشان جاودانه میکنند و فرصت همنشینی و همکلامی با آنها، حتی پس از مرگشان از بین نمیرود.
تام ولف علاوه بر مقالات، کتابهای متعددی نیز نوشته است. از میان آنها کتاب ژورنالیسم جدید یا روزنامه نگاری نوین (The New Journalism) با وجودی که این سالها کمتر خوانده میشود، اما کتابی جریانساز است.
تام ولف – عکس از Dan Callister
او در این کتاب سبک متفاوتی از روزنامه نگاری را مطرح میکند و توضیح میدهد که روزنامه نگار، نباید صرفاً به ارائهی اصل و عصارهی خبر (یا توضیح جزئیات خبر) قانع شود.
روزنامه نگار میتواند لباسِ یک داستانسرا را بر تن کند و گزارش خود را با همهی حواشی آن، مطرح کند. استفاده از همهی المانهای داستاننویسی در گزارش نگاری، ایدهی اصلی اوست (واقعاً نفس نف..
اصطلاح مهارت های فردی (Personal Skills) از جمله اصطلاحات رایج دهههای اخیر است.
در ابتدا به این خاطر در این اصطلاح از واژهی فردی استفاده میشود که آن را از مهارت های سازمانی (Organizational Skills) جدا کنند.
مهارتهای سازمانی شامل مهارتهایی فرض میشد که برای تمرین و بهکارگیری آنها باید بستر سازمانی یا لااقل فضای همکاری و تعامل جمعی فراهم باشد.
به عنوان مثال، مهارتهای تفویض اختیار، کار تیمی و نیز گزارش نویسی، از جمله مهارتهایی هستند در نگاه نخست، احساس میکنیم برای فضای سازمانی و محیط کسب و کار مفیدند.
از سوی دیگر، جنبهی فردیِ مهارتهایی مانند خوشنویسی، نواختن ساز، فن بیان و تسلط کلامی، در نخستین نگاه، بیشتر به چشم میآید.
اما امروزه به تدریج، مرز میان مهارتهای فردی و مهارتهای سازمانی مبهمتر میشود.
افزایش پیچیدگی و کاهش پیشبینیپذیری زندگی، تنوع سبک های زندگی قابل تصور، در هم آمیختگی کار و زندگی شخصی، رونق کارآفرینی و رواج فرهنگ برخاسته از استارت آپ و دهها عامل دیگر از این دست، باعث شده که دسته بندی مهارتها بر اساس قلمرو آنها (فردی و سازمانی) دیگر چندان کارآمد نباشد…