تمرین دارد

Read more
  • ژانویه 13, 2019
  • 0

اگر با گیمیفیکیشن آشنا هستید، نیازی به مطالعه‌ی نمونه های گیمفیکیشن ندارید و می‌توانید مستقیماً به سراغ درس‌های بعدی بروید.
اما برای دوستانی که پیش از این، تجربه‌ی درگیر شدن در گیمفیکیشن را نداشته‌اند (یا درگیر شده‌اند و نام آن را نمی‌دانسته‌اند) مطالعه‌ی نمونه های گیمیفیکیشن مطرح شده در این درس، می‌تواند فضای درس را شفاف‌تر کرده و آن‌ها را برای مطالعه‌ی درس‌های آتی (از جمله معنی Engagement و تعریف گیمیفیکیشن) آماده‌تر کند.£
شاید گیمیفیکیشن (یا بازی سازی یا بازی آفرینی یا بازی پردازی یا هر واژه‌ای که شما به عنوان معادل آن دوست دارید و می‌پسندید) در ابتدا واژه‌ی پیچیده به نظر برسد.
اما با مرور چند نمونه گیمیفیکیشن خواهیم دید که مصداق‌های بازی‌سازی (حداقل نمونه‌های ساده و ابتدایی آن) برای ما چندان غریب و ناآشنا نیستند و بارها آنها را تجربه کرده‌ایم.
یکی از نمونه های گیمفیکیشن – کارت عضویت و تخفیف خرید مکرر فرض کنید به یک کافی‌شاپ رفته‌اید.
در لحظه‌ای که در حال پرداخت صورتحساب هستید، صندوق‌دار یک کارت تخفیف کوچک را هم در کنار صورت حساب شما روی میز می‌گذارد و می‌گوید: «کسانی که ۱۰ مرت..

Read more
  • ژانویه 13, 2019
  • 0

پیش نیاز مطالعه‌ی درس انگیزه‌ها در طراحی گیمیفیکیشن
مطالعه‌ی درس برخی از نمونه های گیمفیکیشن مطالعه‌ی درس PBL در گیمیفیکیشن مطالعه‌ی درس آشنایی با عناصر بازی و بازی‌سازی از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه‌ی این درس
اهمیت تحلیل انگیزه را در گیمیفیکیشن درک کنند. بتوانند برخی از مدل‌های تحلیل انگیزه در گیمیفیکیشن را فهرست کرده و شرح دهند. در تحلیل نمونه‌های گیمیفیکیشن، از منظرِ انگیزه‌های انسانی هم به این سیستم‌ها نگاه کنند. فشار ذهنی هنگام مطالعه نیاز به مشارکت شما کسب و کار زندگی£ همان‌طور که در تعریف گیمیفیکیشن اشاره کردیم، گیمیفیکیشن استفاده از المان‌های بازی در محیط‌های مختلف با هدف تغییر رفتار انسان‌ها و به‌طور خاص، درگیر کردن ذهنی (Engagement) آن‌هاست.
هر شکلی از تغییر رفتار، نیازمند انگیزه و انگیزاننده است. بنابراین طبیعی است که اگر می‌خواهیم در طراحی گیمیفیکیشن موفق باشیم،‌ باید برای شناختن انگیزه‌های انسان‌ها وقت بگذاریم.
در واقع می‌توان گفت: گیمیفیکیشن بیش از آن‌که یک فعالیت تکنیکی و مجموعه‌ای از ابزارها باشد، به معنای مهارت در طراحی و پیاده‌سازی یک سیستم ساختا..

Read more
  • ژانویه 11, 2019
  • 0

گفتگو درباره کارتون این بار هم با چند کارتون جدید، بهانه‌ای است تا بتوانیم با یکدیگر حرف بزنیم و از ایده‌ها و دغدغه‌ها و دیدگاه‌هایمان بنویسم.
چارچوب کلی تفاوتی با گذشته ندارد.
مثل همیشه پیشنهادمان این است که حداقل در مورد یکی از کارتون‌ها، در حد یک یا چند جمله شرح بنویسید.
حرفی که احساس می‌کنید در ذهن داشته‌اید و اکنون، به کمک یکی از این تصویر‌سازی‌ها، می‌توانید بهتر و شفاف‌تر به مخاطب منتقل کنید.

کاری از: Alain Laverdure
چند پیشنهاد برای بررسی و مطالعه سایر مطالب گفتگو درباره کارتون
دعوت به گفتگو
سبک زندگی
دن اریلی
The post فرار از زندان | گفتگو درباره کارتون appeared first on متمم.

Read more
  • ژانویه 10, 2019
  • 0

وقتی به سراغ یادگیری مذاکره می‌رویم، اغلب انتظار داریم روش صحبت کردن را بیاموزیم و تسلط کلامیمان افزایش پیدا کند.
در این میان، کمتر به تکنیک‌های صحبت نکردن و مهارت سکوت توجه می‌کنیم.
این در حالی است که سکوت در مذاکره ابزار ارزشمندی است که اگر به درستی استفاده شود، دستاوردهایش گاه می‌تواند از ساعت‌ها سخن گفتن بیشتر باشد.
به خاطر داشته باشید که حرف زدن در مذاکره یک هدف نیست؛ بلکه یک وسیله است. هدف اصلی شما، ارسال پیام است و اگر سکوت، بهتر از حرف زدن می‌تواند پیام شما را به طرف مقابل ارسال کند، حتماً باید از آن استفاده کنید.
سکوت کردن در مذاکره چه اثراتی دارد؟ ممکن است وقتی بحث سکوت در مذاکره را می‌شنوید، در لحظه‌ی نخست سکوت را نشانه‌ای از ضعف و ناتوانی در نظر بگیرید.
اما کافی است چند دقیقه به تجربه‌ها و مشاهدات خود از سکوت کردن در مذاکره فکر کنید. خواهید دید که اتفاقاً سکوت، معمولاً یکی از ابزارهای نمایش قدرت و کسب قدرت در مذاکره بوده است.
سکوت به عنوان نمایش قدرت سکوت می‌تواند نشانه‌‌ای از اختلاف قدرت در مذاکره باشد.
سناریوهای بسیاری را می‌توانید تصور کنید که در آن، فردِ قدرتمندت..

Read more
  • ژانویه 6, 2019
  • 0

«مدیرتان از شما می‌خواهد که بسته‌ای را به اداره‌ی پست ببرید و ظرف یک‌ساعت به شرکت بازگردید.
شما هم همین کار را انجام می‌دهید و حتی زودتر از ساعتی که مد نظر مدیر بوده، به شرکت می‌رسید. مدیرتان درباره‌ی مسیری که برای رفتن به اداره‌ی پست انتخاب کرده‌اید می‌پرسد و سپس، توضیح می‌دهد که مسیر بهتری هم وجود داشته است.
با وجودی که کارتان را به خوبی و با رعایت انتظارات مدیر انجام داده‌اید، اکنون باید در مورد مسئله‌ای بسیار جزئی – که به نظر می‌رسد اهمیت چندانی ندارد – بحث و گفتگو کنید.»
اجازه بدهید داستان دیگری را هم مرور کنیم:
«شرکت تصمیم دارد در آغاز سال جدید، یک جلد کتاب مدیریتی را به همراه یک کارت تبریک، برای مشتریان خود ارسال کند. کتاب انتخاب می‌شود و بسته‌بندی‌ها هم آماده می‌شود. همکاران واحد تبلیغات هم، آدرس‌ها رو روی بسته‌ها می‌چسبانند تا تحویل‌شان ساده‌تر باشد. مدیر در تک تک مراحل، جزئیات را بررسی کرده و اظهار نظر می‌کند. در نهایت، محل چسباندن آدرس‌ روی بسته‌ها هم دقیقاً بر حسب واحد سانتی‌متر توسط مدیر ابلاغ می‌شود و به این شیوه، تمام شرکت درگیر پروژه‌ای می‌شود که به سادگی می‌توانست ..

Read more
  • ژانویه 3, 2019
  • 0

گاهی اوقات در آموزش و یادگیری مهارت های مذاکره آن‌قدر بر روی اهمیت توافق و دستیابی به آن و الگوهای مثبت مانند مذاکره برد-برد تأکید می‌شود که فراموش می‌کنیم به خاطر بسپاریم که تشخیص زمان نامناسب برای مذاکره و به عبارت دیگر تصمیم گیری درباره‌ی مذاکره نکردن هم از جمله مهارت‌های استراتژیک یک مذاکره کننده محسوب می‌شود.
کم نیستند کسانی که پس از آشنایی با مذاکره و تکنیک های آن دچار یک خطای ذهنی مهم می‌شود و به این باور می‌رسند که:
«همه چیز قابل مذاکره است و ذات مذاکره هرگز بد نیست. همواره مذاکره کردن از مذاکره نکردن بهتر است و این‌که وادار به ترک مذاکره شویم به این معناست که در مهارت مذاکره چندان قوی نبوده‌ایم.»
در این زمینه مثال کم نیست و به سادگی می‌توانید مصداق این حرف را در زمینه‌های مختلف بیابید:
تنها هنر مدیر مالی، تامین و تزریق منابع مالی ارزان‌قیمت نیست. هنر مهم‌ دیگر او، تشخیص شرایطی است که نباید منابع جدید – هر چقدر هر ارزان و در دسترس – به شرکت تزریق شود.
وظیفه‌ی یک مدیر پروژه، به پایان رساندن پروژه به هر قیمت نیست. او باید هم‌چنین بتواند شرایطی را که توقف پروژه از ادامه دادن ..

Read more
  • ژانویه 3, 2019
  • 0

مثل همیشه، این بار هم در #دعوت به گفتگو می‌خواهیم به سراغ یکی از جمله‌های کوتاهی برویم که در پیام اختصاصی برایتان نمایش می‌دهیم.
این بار جمله‌ای از والت ویتمن (Walt Whitman) را در زمینه‌ی خودشناسی انتخاب کرده‌ایم. البته او شاعر و ژورنالیست است و نه روانشناس و فیلسوف. بنابراین طبیعی است که وزن گوینده در چنین موضوعی، چندان بر وزنِ گزاره‌ی مطرح شده نمی‌افزاید و عملاً باید به حرفِ گفته شده و نه گوینده‌ی آن بپردازیم:

این حرف والت ویتمن را به شکل‌های مختلف، از افراد متفاوتی شنیده‌ایم.
گاهی از روانشناسان می‌شنویم که می‌گویند هر یک از ما، ایفای نقش مشخصی را به خوبی یاد گرفته‌ایم و در داستان‌های مختلف زندگی، فضایی برای ایفای همان نقش همیشگی را جستجو می‌کنیم.
به همین علت، گاهی گفته می‌شود که اگر در چند رابطه‌ی مختلف، یک رویداد نامطلوب مشابه برای تو اتفاق افتاد، منطقی است ریشه را در خودت جستجو کنی و نه طرف مقابل.
در مدیریت هم، چنین بحثی با عنوان متفاوتی مطرح می‌شود و معمولاً هنگام صحبت از تصمیم گیری و خطاهای آن، می‌گویند که بسیاری از انسان‌ها، الگوی مشخصی در خطاهای تصمیم گیری خود دارند.
حت..

Read more
  • ژانویه 1, 2019
  • 0

شاید عنوان این درس کمی برای شما عجیب باشد.
ما معمولاً وقتی از تحمل کردن حرف می‌زنیم، به رنج‌ها و دردها و مشکلات فکر می‌کنیم.
وقتی هم در تعریف حمایت اجتماعی می‌گوییم که یکی از مولفه‌های حمایت اجتماعی، حمایت احساسی است،‌ احتمالاً این تفسیر در ذهن شما شکل می‌گیرد که دوست، به تعبیر سعدی، باید در پریشان‌حالی و درماندگی، دست دوست خود را بگیرد و به این شکل، حمایت احساسی‌اش را ابراز کند.
اما واقعیت این است که تحمل خبرهای خوب و افکار مثبت هم چندان ساده نیست.
آیا برایتان پیش نیامده که در شرکت، ارتقاء شغلی پیدا کنید و در به در، دنبال کسی باشید که این خبر خوب را به او اطلاع دهید تا بار آن از دوش‌تان برداشته شود؟
آیا نشده که ایده‌ی یک کسب و کار جدید به ذهن‌تان برسد و دوست داشته باشید در نخستین فرصت، آن را با یکی از دوستان نزدیک‌تان در میان بگذارید؟
اگر پدر یا مادر هستید، زمانی که فرزندتان را برای نخستین بار پس از تولد دیدید، دوست نداشتید این حس خوب را با هر کسی که در دسترس بود، به اشتراک بگذارید؟
اصلاً شیرینی دادن به دیگران، وقتی رویداد خوبی اتفاق می‌افتد، چگونه و چرا حس ما را بهتر می‌کند؟
..

Read more
  • دسامبر 31, 2018
  • 0

هر بحثی درباره‌ی مدیریت زمان، دیر یا زود به مسئله‌ی سستی، تنبلی و اهمال کاری هم کشیده می‌شود.
برای تعلل ورزیدن و اهمال کاری هم، مثل هر رفتار پیچیده‌ی دیگر، آن‌قدر ریشه‌های متنوع ذکر می‌شود که در نهایت نمی‌دانیم باید به سراغ کدام‌یک برویم و چگونه می‌توانیم آن را مدیریت کنیم.
عزت نفس پایین، ترس از خطا کردن، کمال طلبی، انگیزه نداشتن و ضعف در برنامه ریزی و انضباط شخصی، تنها نمونه‌هایی از ریشه‌های شناخته‌شده‌ی اهمال کاری هستند (+).
مستقل از این‌که تنبلی و اهمال کاری ما در چه عواملی ریشه دارد، سوال مهمی درباره‌ی اهمال کاری هست که حتماً شما هم بارها آن را از خودتان پرسیده‌اید:
کسی که احساس می‌کند گاهی تنبلی، سستی و اهمال کاری در رفتارش وجود دارد و در پی رفع این مشکل است، قاعدتاً از این رفتار لطمه دیده یا می‌داند که لطمه خواهد دید (اگر این را قبول نداشت، در پی کمرنگ کردن این عادت نبود).
وقتی کسی می‌داند که رفتاری به او لطمه می‌زند، چرا آن رفتار را انجام می‌دهد؟
مگر همین تبعات منفی برای ترک یک عادت و تغییر رفتار کافی نیست؟
اگر پاسخ این سوال را بدانیم، احتمالاً می‌توانیم اهمال کاری را به ..

Read more
  • دسامبر 30, 2018
  • 0

مارتین سلیگمن زمانی که در کتاب شکوفایی خود، می‌خواهد پنج ستون برای بهزیستی (Well-being) تعریف کند، یکی از این پنج ستون را Flow (تجربه‌ی غرق شدن در لحظه) در نظر می‌گیرد (+).
چهار ستون دیگر، هم‌چنان‌که در معرفی روانشناسی مثبت گرا گفته‌ایم، تجربه‌ی احساسات مثبت، رابطه‌ی موفق، معنا در زندگی، و موفقیت هستند.
جالب این‌جاست که درباره‌ی هر یک از چهار ستون دیگر (غیر از Flow)، صدها نویسنده مطلب نوشته‌اند و مقاله‌ها و کتاب‌های فراوانی درباره‌ی آن‌ها وجود دارد.
اما آن‌چه درباره‌ی Flow منتشر شده، اغلب حول یک نفر و مطالعات و تحقیقات اوست: میهای چیک سنت میهایی.
در واقع می‌توان گفت هر یک از چهار ستون دیگر بهزیستی بر روی شانه‌های صدها نفر قرار گرفته‌اند، اما بخش اصلیِ بارِ پنجمین ستون، بر شانه‌های یک نفر متمرکز شده است.
مقاله‌ها و مطالعات چیک سنت میهایی در زمینه‌ی Flow متعدد هستند. اما شناخته‌شده‌ترین کار او، کتاب Flow است که منحصراً به این موضوع اختصاص یافته است.
نام کامل این کتاب چنین است:
Flow: The Psychology of Optimal Experience
پیش از این‌که به سراغ کتاب Flow برویم، مناسب است توضیحات سلیگ..