یک توصیهی تکجملهای که با حروف درشت در عنوان مطلب جا میگیرد؛ یک یا دو داستان در تأیید آن توصیه و تأکید بر اهمیت آن؛ مجموعهای از توضیحات و تحلیلها و نصیحتها بر پایهی آن داستانها؛ و اشاره به برخی استثناءها و تأکید بر اینکه آن توصیهی ابتدایی الزاماً همه جا درست نیست.
این ساختاری است که رابرت گرین (Robert Greene) پیوسته و با اندکی تغییر، در طی دو دهه نویسندگی از کتاب ۴۸ قانون قدرت (۱۹۹۸) تا کتاب قوانین طبیعت انسان (۲۰۱۸) رعایت کرده است.
با خواندن کتابهای رابرت گرین به سادگی به نتیجه میرسید که او، جدا از رشتهی تخصصیاش (مطالعهی آثار کلاسیک)، یک کتابخوان حرفهای است. گرین داستانهای بسیاری میداند و به سادگی میتواند ماجراهای یونان و روم و استالین و ناپلئون را کنار هم قرار دهد و برای اثبات حرفها و دیدگاههای خود بهکار بگیرد.
قدرت، فریب و استراتژی، پسزمینهی حرفها و نوشتههای اوست و حتی وقتی در کتاب مهارتهای استادی در لباس یک مربی توسعه فردی حرف میزند، باز هم نمیتواند آن الگوی ذهنی را پنهان کند. مثلاً در میانهی بحث تمرین و یادگیری و توسعهی ذهنی در محیط کار، ناگهان به شما یادآوری میکند که مراقب افرادی که در شرکتتان امضای طلایی دارند باشید و هوای آنها را داشته باشید.
کتاب مهارتهای استادی
کتاب مهارتهای استادی (Mastery) هم از فضای کلی نوشتهها و کتابهای او دور نیست و همان چارچوب کلی را که در ابتدای این مطلب مطرح کردیم، تا حد زیادی رعایت کرده است.
رابرت گرین هم بر توصیهی کلاسیک ۱۰۰۰۰ ساعت یا ۱۰ سال تلاش (که از کسانی مانند ملکوم گلدول شنیدهایم) تأکید میکند و کتابش، به نوعی یک نقشهی راه، برای طی کردن مسیر طولانی از کارآموزی تا استادی است.
کتاب مهارتهای استادی، کتابی مستند و بر پایهی مطالعات علمی نیست و مانند سایر کتابهای گرین، بیشتر بر پایهی داستانهای تاریخی، گزارشها و تجربیات شخصی نویسنده بنا شده است.
بنابراین، اگر انتظار رویارویی با یک کتاب مستند و مستدل داشته باشید، احتمالاً خواندن آن شما را ناامید خواهد کرد.
اما اگر فرض کنید در یک کافیشاپ، پای صحبت دوستی نشستهاید که تجربیات متنوعی دارد و کتابهای فراوانی مطالعه کرده و با شما از دیدهها و شنیدهها و آموختههای خود حرف میزند، همنشینی با رابرت گرین میتواند برایتان جذاب و آموزنده باشد.
ما هم بر همین اساس، تصمیم گرفتیم چند سطر از کتاب مهارتهای استادی را در قالب پاراگراف فارسی متمم، برای شما انتخاب و نقل کنیم (جملات از بخشهای مختلف یک فصل انتخاب شدهاند و یک متن پیوسته نیستند):
در ماههای اول گذراندن دورهی دانشاندوزیتان، بزرگترین اشتباه احتمالی، داشتن این تصور است که همیشه باید توجه بقیه را به خود جلب کنید، آنها را تحت تأثیر قرار داده و خودتان را بهتر جلوه دهید.
… در عوض، بهتر است حقیقت را بپذیرید و تسلیم آن شوید. عقایدتان را تا حد امکان در ذهن نگه دارید و تأثیرپذیر بمانید و برای خود فاصلهای در نظر بگیرید تا بهتر بتوانید ببینید.
همچنین از هرگونه پیشداوری دربارهی محیطی که در آن وارد میشوید، خودداری کنید. طی ماههای اولیه اگر میخواهید دیگران را تحت تأثیر قرار دهید، باید با جدیت آن کار را یاد بگیرید؛ نه اینکه پیش از آمادگی کامل بکوشید خود را بالا بکشید تا توجه دیگران به شما جلب شود.
… شبیه به انسانشناسی رفتار کنید که دربارهی فرهنگی بیگانه مطالعه میکند و با تمام رسوم و قواعد آنها هماهنگ شده است.
… مهم نیست وظیفهای که به شما محول شده چقدر حقیر است؛ زیرا در هر حال، فرصتی برای مشاهدهی دنیا حین کارکردن برایتان محیا شده است.
در محل کار، هیچ امر کوچکی دربارهی دیگران بیارزش نیست. هر چیزی که میبینید و میشنوید، علامتی برای کشف کردن است. بدینترتیب، در طول زمان، به مشاهده و درک بیشتر حقیقت میپردازید؛ چیزی که از ابتدا از آن محروم بودهاید.
مثلاً درمییابید شخصی که از ابتدا فکر میکردید قدرت زیادی دارد، آخر سر به جای گاز گرفتن، فقط پارس میکند.
… از مشاهده کردن میتوان به تحلیل کردن رسید؛ اما مهارتهای استدلالیتان فقط بعد از گذشت ماهها دقت و توجه ارتقا مییابند.
بسیاری بر این باورند که هر چیزی در زندگی باید خوشحالی ما را تأمین کند. این طرز نگاه باعث میشود آنها به طور مداوم، دنبال فرایندهای آموزشی کوتاهمدت و آشفتهکننده باشند.
… باید بدانید مراحل اولیهی آموختن یک مهارت، بهطور مشخص، برای همه کسالتبار و ملالآور است.
… کودکان، به طور طبیعی احساس ضعف و حقارت میکنند. این حس حقارت به آنها عطش آموختن میبخشد. همانطور که میآموزند، میتوانند روی شکافها پل بزنند و دیگر احساس ناتوانی نکنند. ذهنهای آنها کاملاً باز و توجهشان عمیقتر است. به همین دلیل، بچهها میتوانند هر چیزی را بسیار وسیعتر و عمیقتر بیاموزند.
… وقتی وارد محیط جدیدی میشوید، موظفید تا آنجا که میتوانید بیاموزید و جذب کنید. برای رسیدن به این هدف، باید تلاش کنید تا به احساسات کودکیتان، یعنی همان وابستگی و ناتوانی بازگردید؛ همان احساسی که ما را طی دوران دانشاندوزی به آموزگارمان وابسته میکند.
… سرشار از حس کنجکاوی باشید. با فرض حس محتاج بودن، مغزتان گشوده میشود و محتاج آموختن میشوید.
این موقعیت البته موقتی خواهد بود و شما دوباره به حس استقلال بازخواهید گشت. بنابراین طی ۵ تا ۱۰ سال آینده، تا حد ممکن بیاموزید.
بدینترتیب، در نهایت میتوانید اعلام استقلال کنید و وارد دورهی بزرگسالی شوید.
توضیح پایانی اینکه کتاب مهارتهای استادی توسط لیلی سالاری به فارسی ترجمه شده و به همت نشر هورمزد به بازار عرضه شده است. این نشر، برخی دیگر از کتابهای روز دنیا در حوزهی توسعه فردی و مدیریت را نیز به بازار عرضه کرده که از جملهی آنها میتوان به کتاب سقلمه (Nudge) از ریچارد تیلر اشاره کرد.
مطالب مرتبط
معرفی کتابهای مدیریتی
پاراگراف فارسی
معرفی کتابهای روانشناسی
کتابخوانی و توصیههایی درباره آن
دانشمندان کلاسیک مدیریت و اقتصاد و روانشناسی
پیشنهاد عضویت در متمم
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
ثبتنام به عنوان کاربر آزاد متمم
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسهای مطرح شده، شاید بهتر باشد ابتدا مطالعه و بررسی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
دوره MBA
فنون مذاکره | تصمیم گیری
تحلیل رفتار متقابل | پرورش تسلط کلامی
افزایش عزت نفس | چگونه شاد باشیم
اطلاعات بیشتر در مورد ثبت نام سری مطالب حوزه توسعه مهارتهای فردی
The post جملاتی از کتاب مهارتهای استادی | رابرت گرین appeared first on متمم.