شناسایی دقیق هیجانها و احساساتی که تجربه میکنیم و ابراز احساسات با کلمات دقیق و مناسب، یک توانمندی بهظاهر ساده، اما بسیار ظریف و مهم است.
مارشال روزنبرگ در کتاب ارتباط بدون خشونت توضیح میدهد که از پیشنیازهای مهم برای برقراری ارتباط اثربخش این است که به خوبی بدانیم و بفهمیم که هر رویدادی، چه احساسی را در ما برمیانگیزد.
روزنبرگ در این زمینه، جملهای از رولو می (Rollo May) را نیز نقل میکند: «تعداد احساساتی که بسیاری از ما تجربه میکنیم، در حد نتهای موسیقی محدود است.»
شناسایی انواع هیجانات و عواطف با ریشهها و تبعات آنها، کار سادهای نیست. چرا که اگر چنین کاری ساده بود، نیاز به یادگیری مهارتی با نام هوش هیجانی تا این حد حس نمیشد.
اما بیتردید یکی از نخستین گامها در این مسیر، توسعهی دایرهی لغات فعالمان برای بیان احساسات و هیجانهایی است که تجربه میکنیم.
جاشوا فریدمن هم در کتاب خود با موضوع کاربرد هوش هیجانی در رهبری سازمانی (که مقدمهی پیتر سالووی را هم به همراه دارد) توضیح میدهد که: «یکی از موانع بزرگ در تقویت هوش هیجانی، محدودیت دایره واژگان ماست.»
اهمیت دامنه لغات ب..
مارشال روزنبرگ
Read more