یکی از ترفندهای شناختهشده در مذاکره، بمباران اطلاعاتی طرف مقابل است. در کتابهای آموزش مذاکره معمولاً از این روش با عنوان Snow Job نام برده میشود (+/+/+).
بمباران اطلاعاتی به این معناست که طرف مقابل در مذاکره، انبوهی از اطلاعات مرتبط و غیرمرتبط را در جلسهی مذاکره مطرح کرده و در اختیار شما قرار میدهد.
حجم این اطلاعات معمولاً آنقدر زیاد است که شما نمیتوانید تمام آنها را ارزیابی و تحلیل کنید.
دو مثال زیر، نمونههایی از بهکارگیری ترفند بمباران اطلاعاتی را نشان میدهند:
چرا فروش ما کم شده؟
مدیرعامل شرکت از مدیر فروش خود، دربارهی علت کاهش فروش طی سه ماه گذشته سوال میپرسد.
مدیرفروش توضیح میدهد که علتهای بسیار زیادی در کاهش فروش موثر بوده که من فقط به چند مورد از آنها اشاره میکنم (او در ادامه، به ده تا بیست مورد اشاره میکند که از نوسان نرخ ارز تا بارش باران همزمان با برنامهی حراج و نیز کاهش کیفیت محصولات جدید را شامل میشود).
همچنین مدیرفروش ممکن است گزارشی پنجاه صفحهای از تحلیل وضعیت فروش فصل اخیر، در اختیار مدیرعامل قرار دهد و بگوید که این گزارش، صرفاً با هدف بررسی و..
فنون مذاکره
گاهی اوقات در آموزش و یادگیری مهارت های مذاکره آنقدر بر روی اهمیت توافق و دستیابی به آن و الگوهای مثبت مانند مذاکره برد-برد تأکید میشود که فراموش میکنیم به خاطر بسپاریم که تشخیص زمان نامناسب برای مذاکره و به عبارت دیگر تصمیم گیری دربارهی مذاکره نکردن هم از جمله مهارتهای استراتژیک یک مذاکره کننده محسوب میشود.
کم نیستند کسانی که پس از آشنایی با مذاکره و تکنیک های آن دچار یک خطای ذهنی مهم میشود و به این باور میرسند که:
«همه چیز قابل مذاکره است و ذات مذاکره هرگز بد نیست. همواره مذاکره کردن از مذاکره نکردن بهتر است و اینکه وادار به ترک مذاکره شویم به این معناست که در مهارت مذاکره چندان قوی نبودهایم.»
در این زمینه مثال کم نیست و به سادگی میتوانید مصداق این حرف را در زمینههای مختلف بیابید:
تنها هنر مدیر مالی، تامین و تزریق منابع مالی ارزانقیمت نیست. هنر مهم دیگر او، تشخیص شرایطی است که نباید منابع جدید – هر چقدر هر ارزان و در دسترس – به شرکت تزریق شود.
وظیفهی یک مدیر پروژه، به پایان رساندن پروژه به هر قیمت نیست. او باید همچنین بتواند شرایطی را که توقف پروژه از ادامه دادن ..
هدیه دادن و هدیه گرفتن، بخش جداییناپذیر بسیاری از مذاکرههاست.
با وجودی که هدیه دادن میتواند با حاشیههایی همراه باشد، اما همچنان استفاده از هدیه به عنوان یک ابزار در فضای مذاکره جایگاه ویژهای دارد. بنابراین لازم است مذاکرهکنندگان، با اصول و چارچوبهای هدیه دادن آشنا باشند و این ابزار را به درستی در مذاکرههای خود بهکار بگیرند.
دقت داشته باشید که ما در اینجا، از هدیه دادن و هدیه گرفتن در رابطههای دوستانه حرف نمیزنیم و مشخصاً به هدیه در مذاکره های تجاری میپردازیم.
در این درس چهار موضوع را مورد توجه قرار خواهیم داد:
منظور از هدیهی خالص (Pure Gift) چیست؟ چالش اصلی در هدیه های تجاری چیست؟ آیا منظور از هدیه در مذاکره، همان امتیاز است؟ چرا در مذاکره و جلسات تجاری هدیه میدهیم؟ امید به رفتار متقابل (Reciprocity) چه نکاتی را در هدیه دادن و گرفتن رعایت کنیم؟ البته هر یک از این موضوعات، میتوانند موضوع یک کتاب باشند. همچنین دربارهی هر کدام از آنها، میتوانید مقالههای اختصاصی و مطالعات دانشگاهی متعددی را بیابید و ببینید.
بنابراین آنچه در اینجا مطرح میشود، صرفاً تأکیدی بر ا..
بسیاری از مدرسان مذاکره، ترجیح میدهند الگویی از مراحل مذاکره ارائه دهند و فرایند مذاکره را به چند مرحله تقسیم کنند.
این کار، جدای از ارائهی یک چارچوب مشخص برای شناخت و تحلیل مذاکره، کاربرد دیگری هم دارد: با تقسیمبندی فرایند مذاکره به چند مرحله، و سپس مرور مذاکرههای موفق و ناموفق خودتان، بهتر میتوانید تشخیص دهید که در کدام یک از مراحل مذاکره، لازم است برای بهبود مهارتهای خود تلاش کنید.
بدیهی است که مرحله بندی مذاکره یک کار کاملاً سلیقهای است و هرگز نمیتوان یک الگو را به عنوان تنها الگوی تعریف فرایند مذاکره معرفی کرد.
ما در میان الگوهای مختلف موجود برای تعیین مراحل مذاکره، به سراغ لئونارد گرینهالگ (Leonard Greenhalgh) میرویم. او مراحل مذاکره را در کتابی که تحت عنوان مدیریت روابط استراتژیک (Managing Strategic Relationships) نوشته، تعریف کرده است و پس از این کتاب، بسیاری از نویسندگان، طبقهبندی او را مورد اشاره و استناد قرار دادهاند.
گرینهالگ اهمیت خاصی برای مذاکره قائل است و مذاکره را فراتر از چانهزنی میداند.
او توضیح میدهد که امروز، وقتی میخواهند تواناییهای شما را ب..
پیش نیاز مطالعه درس شروع کننده مذاکره
مطالعه درس نقطه شروع مذاکره از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس:
بتوانند اهمیت تصمیم گیری دربارهی شروع مذاکره را شرح دهند. بتوانند تبعات و نتایج احتمالی شروع به عنوان طرف اول و شروع در جایگاه طرف دوم را شرح دهند. در مذاکرههای خود، دربارهای اینکه آیا بهتر است شروعکننده باشند یا نه تصمیمهای بهتری بگیرند. فشار ذهنی هنگام مطالعه نیاز به مشارکت شما کسب و کار زندگی£ نخستین دقیقههای هر مذاکرهای را میتوان به لحظات اول یک مسابقهی بوکس تشبیه کرد.
به محض اینکه زنگ آغاز مسابقه به صدا در میآید، هر یک از طرفین از گوشهی رینگ حرکت میکنند و با حرکات خود، دیگری را به مبارزه فرا میخوانند.
هر دو طرف، همزمان با حرکتها و جابجاییها در محیط و میانهی رینگ، به این فکر میکنند که چه کسی مشت اول را بزند؟
اگر من حس کنم قدرتمندتر هستم، ممکن است تصمیم بگیرم که مشت اول را من بزنم؛ به این امید که حریف، فرصت تکانخوردن را هم پیدا نکند و کنترل فضای مسابقه در اختیار من قرار بگیرد.
اما روش دیگری هم هست.
ممکن است تصمیم بگیرم منتظرِ مشت اول..