ادوارد ویلسون (Edward O. Wilson) دانشمند معاصر که بیشتر او را به خاطر مطالعات گسترده روی زندگی اجتماعی حشرات (و به طور خاص مورچهها) میشناسند، در کتاب در جستجوی طبیعت (In Search of Nature)، به زوایای مختلفی از طبیعت و تعامل انسان با آن میپردازد.
ویلسون در بخش دوازدهم کتاب در جستجوی طبیعت به این پرسش میپردازد که آیا بشر در نهایت خود را نابود میکند؟ یا به بیان دیگر، آیا گونهی انسان به یک خودکشی تدریجی مشغول است؟
او این فصل را با یک سناریوی فرضی آغاز میکند:
تصور کنید که روی یکی از قمرهای یخزدهی مشتری – مثلاً گانیمد (Ganymede) – پایگاه فضایی یک تمدن بیگانه پنهان شده است.
دانشمندان آن تمدن، میلیونها سال، از نزدیک زمین را زیر نظر داشتهاند.
از آنجا که قانون آنها، سکونت و استقرار بر روی یک سیارهی زنده را ممنوع کرده است، آنها دائماً سطح زمین را با ماهوارههایی مجهز به سنسورهای پیچیده بررسی کرده و نقشهای از توزیع تودههای ارگانیسمها، جنگلها، علفزارها، دشتهای عریانِ بیدرخت، سواحل مرجانی و چراگاههای پلانکتونی [محل خورد و خوراک ماهیها و سایر آبزیان] را تهیه و بررسی میکن..
سبک زندگی من
اجازه بدهید بحث دربارهی قانون مورفی (Murphy’s Law) را با یک مثال ساده آغاز کنیم.
اگر کارتون مورچه و مورچهخوار را دیده باشید، احتمالاً یکی از صحنههای معروف آن را بهخاطر دارید. در بخشی از آن کارتون، مورچهخوار زبان خود را روی خیابان پهن میکند تا مورچه را هنگام عبور از آنجا بگیرد و گرفتار کند. اما در همان لحظه، اتوبوس جهانگردی از آن نقطه عبور میکند و زبان او را زیر میگیرد.
مورچهخوار با عصبانیت فریاد میزند: اتوبوس جهانگردی فقط سالی یک بار از اینجا رد میشود؛ آخر چرا حالا؟
برای نسلی که آن کارتون را دیدهاند، اتوبوس جهانگردی اصطلاحی است که برای بدشانسیهای غیرقابلانتظار به کار میرود: اتفاقهای نادری که فرض ما بر این است که بهندرت با آنها روبرو خواهیم شد؛ اما ظاهراً در اغلب مواقع، در مسیر ما قرار میگیرند.
قانون مورفی اسم رسمیترِ ماجرای اتوبوس جهانگردی، قانون مورفی است. قانونی که ادعا میکند: اگر این امکان وجود داشته باشد که اوضاع بد شود، حتماً چنین خواهد شد.
به زبان ساده و خودمانی: اگر فکر میکنی یک بدبختی میتواند برایت اتفاق بیفتد (هر چند با احتمال بسیار پایین)، مطمئن..