ادوارد ویلسون (Edward O. Wilson) دانشمند معاصر که بیشتر او را به خاطر مطالعات گسترده روی زندگی اجتماعی حشرات (و به طور خاص مورچهها) میشناسند، در کتاب در جستجوی طبیعت (In Search of Nature)، به زوایای مختلفی از طبیعت و تعامل انسان با آن میپردازد.
ویلسون در بخش دوازدهم کتاب در جستجوی طبیعت به این پرسش میپردازد که آیا بشر در نهایت خود را نابود میکند؟ یا به بیان دیگر، آیا گونهی انسان به یک خودکشی تدریجی مشغول است؟
او این فصل را با یک سناریوی فرضی آغاز میکند:
تصور کنید که روی یکی از قمرهای یخزدهی مشتری – مثلاً گانیمد (Ganymede) – پایگاه فضایی یک تمدن بیگانه پنهان شده است.
دانشمندان آن تمدن، میلیونها سال، از نزدیک زمین را زیر نظر داشتهاند.
از آنجا که قانون آنها، سکونت و استقرار بر روی یک سیارهی زنده را ممنوع کرده است، آنها دائماً سطح زمین را با ماهوارههایی مجهز به سنسورهای پیچیده بررسی کرده و نقشهای از توزیع تودههای ارگانیسمها، جنگلها، علفزارها، دشتهای عریانِ بیدرخت، سواحل مرجانی و چراگاههای پلانکتونی [محل خورد و خوراک ماهیها و سایر آبزیان] را تهیه و بررسی میکن..
سبک زندگی
میدانید که ما در پیام اختصاصی متمم هر روز جملهی کوتاهی را برای شما نمایش میدهیم.
اما با توجه به اینکه در پیام اختصاصی، فضایی برای بحث و گفتگو وجود ندارد، هر از چند گاهی، یکی از جملهها را در قالب دعوت به گفتگو مطرح میکنیم و دربارهی آن، به بحث و تبادلنظر میپردازیم.
جملهای که این بار انتخاب کردهایم از والتر بنیامین (Walter Benjamin) نویسندهی آلمانی است که هنوز به خاطر جستارهای متنوعی که در موضوعات مختلف نوشته، مورد توجه نویسندگان و متفکران است.
یکی از دغدغههای بنیامین – در کنار دغدغههای چپِ اقتصادی و سیاسیاش – جنبههای مدرن زندگی انسان امروزی بود.
نوشتههای او در کتاب کار هنری در دوران بازتولید مکانیکی هنر نمونهای از این نوع دغدغههاست. او در آنجا توضیح میدهد که در هیچ مقطعی از تاریخ، تکثیر و بازتولید آثار هنری به سادگی امروز امکانپذیر نبوده است و سعی میکند این وضعیت جدید را درک و تحلیل کند.
او در مقدمهی کتابش، پیشبینیهای پل والری را نقل میکند و از دورانی میگوید که در آن، «صدا و تصویر هم درست مثل آب و برق و گاز، به اشارهی انگشتی در خانه به دست انسانها می..
احتمالاً شما هم با ما همعقیده هستید که همهی بحث مدیریت زمان و انضباط شخصی، این نیست که با استفاده از انواع #نرم افزارهای مدیریت زمان یا تنظیم چند چک لیست و جدول برنامه ریزی روزانه و هفتگی، همان کاری را که پیش از این انجام میدادیم، کمی منظمتر و دقیقتر انجام دهیم؛ گاهی باید به کلی انتخابها و عادتهای خود را تغییر دهیم و با رفتارها و روشهای تازهای جایگزین کنیم.
شاید به همین علت، عادتهای رفتاری افراد موفق برای بسیاری از ما جالب است و با مراجعه به این عادتها، میکوشیم از آنها برای اصلاح و بهبود سبک زندگی خود الهام بگیریم.
همچنین میتوان گفت یکی از علتهای استقبال از زندگینامه افراد موفق، در کنار آشنایی با مدل ذهنی آنها، این است که بتوانیم از برنامه روزانه افراد موفق و عادتهای آنها به عنوان الگویی برای برنامه ریزی روزانه خود استفاده کنیم و برنامه زندگی خود را نه فقط منظمتر، بلکه متحول کنیم.
اگر شما هم با آنچه تا اینجا گفتیم، همعقیده هستید، مطالعهی کتاب آداب روزانه نوشتهی میسن کاری (Mason Currey) میتواند یک گزینهی جذاب برایتان باشد.
میسن کاری در این کتاب، نگاهی متفاو..
ما در متمم، هر از چندگاهی به بهانههای مختلف، به سراغ سیر و سفر میرویم.
گاهی این بحث را در قالب سفرهای تصویری تعقیب کردهایم و گاهی، در قالب دعوت به گفتگو (چه چیزی انگیزه سفر را ایجاد کرده است).
در عادتهای کوچک زندگی هم، یک مرتبه دربارهی عادتها و تجربه های مربوط به سفر کردن حرف زدهایم.
این بار نیز میخواهیم در قالب دعوت به گفتگو از زاویهی دیگری به سفر و مسافرت بپردازیم.
نقطهی آغاز بحث را اینبار، جملهای از آلدوس هاکسلی انتخاب کردهایم. یکی از جملاتی که در پیام اختصاصی متمم در قالب جملات روزانه برای شما نمایش داده میشود:
در میان افرادِ سفرکرده و دنیادیده، انسانهای فراوانی را میتوانید بیابید که با هاکسلی همعقیده باشند.
بسیاری از ما بر اساس پیشفرضهایی که از رسانهها، خانواده و محیط خود کسب کردهایم، تصویری از کشورهای دیگر در ذهن خود ترسیم میکنیم و هنگام حضور در آن کشورها، از اینکه تا این حد با واقعیت بیگانه بودهایم، شگفتزده میشویم.
به همین خاطر، چه بسا تا مدتها پس از سفر، بخشی از وقت ما به حرف زدن و توضیح دادن تجربیاتمان برای دیگران بگذرد؛ تا شاید بتوانیم تصویر..
اجازه بدهید بحث دربارهی قانون مورفی (Murphy’s Law) را با یک مثال ساده آغاز کنیم.
اگر کارتون مورچه و مورچهخوار را دیده باشید، احتمالاً یکی از صحنههای معروف آن را بهخاطر دارید. در بخشی از آن کارتون، مورچهخوار زبان خود را روی خیابان پهن میکند تا مورچه را هنگام عبور از آنجا بگیرد و گرفتار کند. اما در همان لحظه، اتوبوس جهانگردی از آن نقطه عبور میکند و زبان او را زیر میگیرد.
مورچهخوار با عصبانیت فریاد میزند: اتوبوس جهانگردی فقط سالی یک بار از اینجا رد میشود؛ آخر چرا حالا؟
برای نسلی که آن کارتون را دیدهاند، اتوبوس جهانگردی اصطلاحی است که برای بدشانسیهای غیرقابلانتظار به کار میرود: اتفاقهای نادری که فرض ما بر این است که بهندرت با آنها روبرو خواهیم شد؛ اما ظاهراً در اغلب مواقع، در مسیر ما قرار میگیرند.
قانون مورفی اسم رسمیترِ ماجرای اتوبوس جهانگردی، قانون مورفی است. قانونی که ادعا میکند: اگر این امکان وجود داشته باشد که اوضاع بد شود، حتماً چنین خواهد شد.
به زبان ساده و خودمانی: اگر فکر میکنی یک بدبختی میتواند برایت اتفاق بیفتد (هر چند با احتمال بسیار پایین)، مطمئن..
میدانید که مجموعهی دعوت به گفتگو در متمم، به عنوان فضایی برای بحث بیشتر دربارهی جملههای روزانه در پیام اختصاصی در نظر گرفته شده است.
در #دعوت به گفتگو جملههای کوتاه را بهانه میکنیم تا دربارهی موضوعات مختلف، فارغ از چارچوب رسمیِ درس و تمرین، به بحث و گفتگو بنشینیم.
این بار جملهای از گری لینگ (Gary Ling) را انتخاب کردهایم. او در حد سایر نویسندگان و متفکرانی که معمولاً در متمم به آنها ارجاع میدهیم، سرشناس نیست. بلکه یک مشاور در زمینهی دیجیتال و فناوری اطلاعات است که البته سابقهی همکاری با شرکتهای مشاورهی بزرگ مانند آرتور اندرسن (که این روزها به نام Accenture فعالیت میکند) را داشته است.
اما مستقل از گوینده، اصل جمله و دیدگاهی که مطرح کرده، نکتهی مهمی است که فرصت ارزشمندی را برای بحث و گفتگو فراهم میکند:
چالش از بین رفتن بستر برای برخی از انواع سبکهای زندگی، از زوایای مختلفی قابل بحث است. بنابراین موارد زیر، تنها نمونههایی از موضوعات قابل بحث در این زمینه محسوب میشوند:
همهی ما مثالهایی از سبکهای زندگی که امروز غیرممکن شدهاند در ذهن داریم (شما نمیتوانید از خان..