پیش نیاز مطالعهی درس خودآگاهی
مطالعه تعریف هوش هیجانی (با توجه ویژه به تعریف دنیل گلمن) از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس
بتوانند خودآگاهی را (بر اساس مدل هوش هیجانی گلمن) تعریف کنند. بتوانند سه مولفه اصلی خودآگاهی را نام ببرند. به خاطر بسپارند که از میان سه مولفهی خودآگاهی، دو مورد آن (خودآگاهی هیجانی و خود ارزیابی) اهمیت بیشتری دارند. فشار ذهنی هنگام مطالعه نیاز به مشارکت شما کسب و کار زندگی£ هنگام صحبت دربارهی تعریف هوش هیجانی دیدیم که دنیل گلمن، مولفه های هوش هیجانی را در قالب پنج دسته مطرح کرده است.
اولین موضوعی که گلمن به سراغش رفته، خودآگاهی یا Self-awareness است. درکِ این نکته دشوار نیست که بدون خودآگاهی، سایر مولفه های هوش هیجانی (خود تنظیمی، خودانگیزی، همدلی و مهارتهای اجتماعی) هم معنای چندانی نخواهند داشت.
در واقع، اهمیت خودآگاهی مشخص است؛ اما مشکل اینجاست که خودِ واژهی خودآگاهی بسیار گنگ و مبهم است و لازم است مفهوم پردازی دقیقی برای آن انجام شود.
دنیل گلمن برای خودآگاهی سه مولفه تعریف میکند:
خودآگاهی هیجانی (Emotional self-awareness) توانا..
تمرین و مشارکت در بحث
گام اولِ آموزش جستجو در گوگل این است که مطمئن شویم سوال مناسبی را برای پرسش از گوگل انتخاب کردهایم.
در این درس میخواهیم به یک نکتهی ساده اما اساسی مربوط به جستجوی حرفه ای در گوگل بپردازیم و آن این است که: «گفتگو با گوگل هم شبیه گفتگو با انسانهاست. به این معنا که فقط اگر سوال خوبی بپرسید، میتوانید امیدوار باشید که پاسخ مطلوبی هم در اختیار شما قرار بگیرد.»
برای اینکه بحث دربارهی جستجو را آغاز کنیم، لازم است ابتدا با چهار اصطلاح آشنا شویم:
Search Concept Search Term Search Query Relevance در ادامه به این چهار اصطلاح میپردازیم.
دستیابی به نتیجهی قابلقبول با توجه به زمانِ صرفشده هیچکس نمیتواند ادعا کند که بهترین یا مناسبترین منابع موجود در وب را به وسیلهی گوگل پیدا کرده است.
بنابراین هدف ما از یادگیری مهارت جستجو در وب صرفاً این است که راه اشتباه نرویم و تا حد امکان، مطمئن شویم که نسبت به زمانی که برای جستجو صرف کردهایم، به نتایج قابل قبولی دست یافتهایم.
فرض کنید میخواهید به زبان فارسی یا انگلیسی، در زمینهی برنامه ریزی برای مذاکره (Negotiation Planning) جستجو کنید و..
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعهی درس شکاف دیجیتالی
بتوانند شکاف دیجیتالی را تعریف کنند. بتوانند برخی از ریشه ها و علل شکل گیری شکاف دیجیتالی را فهرست کنند. بتوانند به صورت بسیار مختصر، تبعات شکاف دیجیتالی را توضیح دهند. بتوانند چهار نوع دسترسی به تکنولوژی را بر اساس الگوی ون دایک فهرست کنند و مصداقهای آن را در زندگی خود و اطرافیانشان تشخیص دهند. به خاطر بسپارند که شکاف دیجیتالی صرفاً یک مسئلهی کلان در حد سیاستگذاری دولتها نیست و هر یک از ما هم میتوانیم در قبال آن، اقدامهایی را انجام داده و فعالیتهایی را سامان دهیم. فشار ذهنی هنگام مطالعه نیاز به مشارکت شما کسب و کار زندگی£ بسیاری از ما اصطلاح شکاف دیجیتال یا شکاف دیجیتالی (به انگلیسی: Digital Divide) را صرفاً در خبرها از زبان سیاستمداران و سیاستگذاران میشنویم. اصطلاح شکاف دیجیتال همچنین اصطلاحی رایج در گزارشهای کلان حوزهی فناوری اطلاعات است.
همهی اینها باعث میشود که کمتر به تعریف شکاف دیجیتالی و مصداقهای آن فکر کنیم یا اصلاً ببینیم که نقش و جایگاه ما در برابر این پدیده چیست و کجاست.
در این درس به مفهو..
در بررسی تاریخچه بازاریابی و روند تحول رابطه با مشتری به این نکته اشاره کردیم که پس از تأکید بر اهمیتِ خودِ محصول، به تدریج مهارت فروش محصول مورد توجه قرار گرفت.
بازاریابی کلاسیک (به معنای شناخت نیازهای بازار و تلاش برای تأمین آن) جریان بعدی بود که در میان کسب و کارها رواج یافت.
اما بیشتر شدن فشار رقابت، تعدد عرضهکنندگان و افزایش قدرت مشتری (که از آن به عنوان تحول بازاریابی یاد میشود) چالشهای جدیدی را پیش روی کسب و کارها قرار داد.
امروزه مستقل از اینکه چه محصولی ارائه میکنید، همیشه منتظر هستید که رقیب تازهای از راه برسد و محصولی مشابه محصول شما را در اختیار مشتریانتان قرار دهد.
رقیبانتان حتی ممکن است محصولاتی را در اختیار مشتریانتان قرار دهند که در نگاه اول، مشابه محصول شما به نظر نمیرسد، اما جایگزین محصول شما میشود و با حذف محصولتان از سبد خرید مشتری (که قاعدتاً حجم آن محدود است)، برای خود جا باز میکند.
میتوان گفت بازاریابی رابطه مند یا Relationship Marketing پاسخی به این دغدغه است (یا اینکه فشار رقابتی، یکی از مهمترین علتهای ترویج این نگرش بوده است).
تعریف باز..
دعوت به گفتگو عنوان مجموعهای از بحثهای متمم است که هر کدام حول یک جمله یا یک پاراگراف شکل میگیرند؛ جملههایی که به سادگی نمیتوان آنها را تحت عنوان گزارههای درست یا گزارههای غلط طبقهبندی کرد و معمولاً ابزاری هستند تا خاطرهها و تجربههایمان را دوباره مرور کنیم.
این بار به سراغ جملهای از استیون کاتلر (Steven Kotler) میرویم که اتفاقاً با گیمیفیکیشن هم (در معنای عامِ آن) بیارتباط نیست.
استیون کاتلر نویسندهای عمیق و ارزشمند است و از جمله کتابهای او میتوان به ربودن آتش (Stealing Fire) و فراوانی (Abundance) سرزمین فردا (Tomorrowland) اشاره کرد.
احتمالاً بلافاصله پس از خواندن حرفهای کاتلر، به یاد توصیهای کاملاً متفاوت میافتیم که بسیاری از ما آن را شنیدهایم:
ابتدا ببین از چه چیزی لذت میبری و سپس سعی کن آن را به شغلت تبدیل کنی و از همان کسبِ درآمد کنی.
هر دو توصیه در نگاه اول عمیق و معقول و مقبول به نظر میرسند.
اما این را هم میدانیم که احتمالاً نمیتوان همزمان به هر دوی آنها عمل کرد.
لارس اسوندسن هم در کتاب کار کوشیده است روایت دیگری از همین مسئله را مطرح کند:
حقوق ..
ما در دعوت به گفتگو، جملههای کوتاه روزانه را که در پیام اختصاصی متمم برای شما نمایش میدهیم، به بحث میگذاریم.
برای بحث و گفتگو، هر یک از جملهها، بسته به اینکه به موضوع کدامیک از درسهای متمم نزدیکتر هستند، زیرمجموعهی درسِ متفاوتی قرار میگیرند.
جملهای که این بار برای بحث انتخاب کردهایم از ساموئل جانسون، نویسندهی انگلیسی است. البته مفهوم مطرح شده در این جمله را با اندک تغییری در شکلِ بیان، نویسندگان و شاعران مختلفی شنیدهایم:
اگر کمی با دنیای شعر و نویسندگی آشنا باشید، احتمالاً این جملهی ساموئل جانسون، شما را به یاد اصطلاح آشنایی زدایی (Defamiliarization) خواهد انداخت.
اصطلاحی که پس از گذشت یک قرن از درگذشت ساموئل جانسون، توسط نویسندگان روس رواج یافت و امروز جایگاهی ویژه در شعر و ادبیات جهان دارد.
شفیعی کدکنی در کتاب رستاخیز کلمات فصلی را به آشنایی زدایی اختصاص داده که استفاده از مثال و توضیح او، میتواند برای ما آموزنده باشد.
کدکنی به عنوان یک مثال از آشنایی زدایی، به دو فعلِ شکستن و تَرَک برداشتن اشاره میکند. او توضیح میدهد که شکستن را میتوانیم حاصل برخورد یک قلو..