پیش از این، یک بار در پاراگراف فارسی متمم به کتاب زندگی خوب (۳۰ گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن) نوشتهی مارک ورنون اشاره کردهایم (درباره سوگواری و فقدان).
این بار هم، بخش کوتاه دیگری از همان کتاب ورنون را برایتان انتخاب کردهایم. البته اینبار، مطلبی که انتخاب شده، به اندازهی انتخاب پیشین، خاکستری و سرد نیست.
مارک ورنون در فصل ۱۶ کتاب خود، به دوستی با حیوانات و ارزش غریبهها [موجوداتی که با آنها بیگانهایم] پرداخته است.
این فصل از کتاب با جملهای از چرچیل آغاز شده: «من طرفدار خوکها هستم. نگاه سگها به ما از پایین به بالاست و نگاه گربهها از بالا به پایین. خوکها اما ما را مثل خودشان میبینند.»
ورنون در ادامه چنین مینویسد:
دلایل دوستی مردم با حیوانها زیاد است، همانقدر زیاد که تنوعِ خود حیوانات: مردم با سگها دوستی میکنند چون سگها همراهانی وفادارند، با طوطیها چون سرگرمکنندهاند، با ماهیها چون آرامشبخشاند، و با اسبها چون نجیبند و به سر بردن با آنها نوعی ورزش هم هست.
هر حیوانی را که نام ببرید، صاحبش به شما خواهد گفت که دقیقاً چرا آن حیوان مایهی خوشیاش است..