اصطلاح Stakeholder یا ذی نفع یک اصطلاح تازه نیست و قرنهاست که در رشتههای مختلف (از جمله حقوق، استراتژی و اخلاق کسب و کار) بهکار میرود.
البته با توجه به اینکه کسب و کارها، معمولاً ذینفعان متعدد و متنوع دارند، در استراتژی معمولاً به جای ذینفع، اصطلاحِ گروه های ذینفع (Stakeholder Groups) را میخوانیم و میشنویم.
در دوران معاصر، زمانی به صورت جدی به مفهوم ذی نفع و گروه های ذی نفع در بحث استراتژی توجه شد که ادوارد فریمن در سال ۱۹۸۴ کتاب خود را با عنوان مدیریت استراتژیک با نگاه به ذی نفعان منتشر کرد (+).
او بعدها با همکاری افراد همفکر خود، مقالات و کتابهای متعدد دیگری نیز در این زمینه منتشر کرد که تئوری ذینفعان (Stakeholder Theory) یکی از آنهاست.
فریمن ادعا نکرده که نخستین کسی است که مفهوم ذی نفع و مدیریت ذی نفعان را مطرح میکند. اتفاقاً او در بخشهای مختلف کتابش، همواره کوشیده است که به کارهای قبل از خودش ارجاع داده و آنها را معرفی کند.
اما به هر حال، به علت اینکه او زحمت زیادی برای گردآوری مباحث مطرح شدهی قبلی در این زمینه کشیده، و خودش نیز، نکات و دیدگاههای بسیاری را به بحث ذی نفع و ذی نفعان افزوده است، امروزه هر جا موضوع گفتگو ذینفعان و گروههای ذینفع باشد، حتماً بحث را با اشاره به ادوارد فریمن و کتاب نظریه ذینفعان آغاز میکنند.
در این درس به نکات زیر میپردازیم:
- تعریف ذینفع چیست و به چه کسی ذینفع میگویند؟
- توجه به ذی نفعان سازمان به چه علت اهمیت دارد؟
- همهی ذینفعان به سادگی بهچشم نمیآیند
- انواع ذینفعان و دسته بندی آنها
- منظور از استراتژی ذینفعان چیست؟
تعریف ذینفع چیست و به چه کسی ذینفع میگویند؟
فریمن و همکارانش در مقدمهی کتاب Stakeholder Theory خود (سال ۲۰۱۰) ذینفع را به صورت زیر تعریف میکنند (+):
ذی نفع یعنی افراد و گروههایی که به نوعی در موفقیت یا شکست یک کسب و کار، سهیمهستند.
تعریفهای دیگر هم کمابیش مشابه هستند. مثلاً به این تعریف در کتاب مدیریت استراتژیک روترمایر توجه کنید (البته این تعریف از نسخهی ۱۹۸۴ حرفهای خودِ فریمن اقتباس شده است):
ذی نفعان، افراد و گروهها و سازمانهایی هستند که روی اقدامهای یک بنگاه اقتصادی تأثیر میگذارند یا اینکه اقدامهای بنگاه اقتصادی روی آنها تأثیر میگذارد.
در کنار این دو توضیح، تعریف هیت و ایرلند (که کتاب استراتژیشان بسیار معروف است) میتواند برای ما مفیدتر باشد. چون در آنجا ذی نفع به شکلی تعریف شده که میتوان گفت خلاصهی تمام درس حاضر در آن تعریف گنجانده شده است (+):
ذی نفعان، افراد و گروهها و سازمانهایی هستند که میتوانند روی چشم انداز و مأموریت یک بنگاه اقتصادی تأثیر بگذارند. همچنین دستاوردها و خروجیهای استراتژیک بنگاه، روی آنها تأثیر میگذارد. ضمناً میتوانند در زمینهی عملکرد بنگاه، انتظارها و ادعاهایی داشته باشند و این انتظارات را [به وسیلهی اهرمهای مختلفی که در اختیار دارند] اعمال کنند.
به عنوان یک مثالِ به یادماندنی، به خاطر داشته باشید که یکی از مهمترین مجموعههایی که باید در فهرست ذینفعان یک کارخانهی پلاستیکسازی ذکر شود، طبیعت است. چون طبیعت، از چنین کارخانهای اثر میپذیرد.
توجه به ذی نفعان سازمان به چه علت اهمیت دارد؟
اکنون که تعریف ذی نفع را خواندید، ممکن است چنین سوالهایی را از خود بپرسید:
- چرا تا این حد بر روی بحث ذی نفعان سازمان تأکید میشود؟
- چرا اغلب کتابهای استراتژی، این موضوع را در قالب یکی از سرفصلهای خود مطرح میکنند؟
- مگر تا همین چند دهه پیش که این بحث رواج نداشت، مدیریت استراتژیک کسب و کارها با مشکل مواجه بود؟
مسئله اینجاست که چند دهه قبل که بحث ذینفعان تا این حد جدی نبود، شرایط صنعت و اقتصاد هم تفاوت داشت و مدیریت یک کسب و کار به اندازهی امروز، پیچیده نبود.
فشار رقابتی در دهههای اخیر، بسیار بیشتر شده و امکانات تولید، به شکلی گسترده و فراگیر توزیع شده است. فناوری اطلاعات هم به سهم خود، نقش مهمی در تسریع فرایندهای تولید، طراحی و عرضه ایفا کرده است.
ابزارهایی مثل وب و شبکه های اجتماعی هم، تأمینکننده و مصرفکننده و شرکتهای رقیب را از هر زمان دیگری به شما نزدیکتر کرده است.
به طور کلی میتوان گفت فشار رقابتی و ناپایداری محیطی، در اغلب صنایع افزایش پیدا کرده و هر اشتباهی در قبال هر یک از ذینفعان، میتواند بقای کل کسب و کار را تهدید کند.
در زمانی نهچندان دور، مهمترین چالش مدیرعامل این بود که مالکان و سهامداران شرکت را خوشحال کند و در مقابل سرمایهگذاری آنها در شرکت، سود کافی به آنها بازگرداند.
اما امروز مدیران ارشد شرکت، گاهی مجبور هستند به خاطر ذی نفعان دیگر (مثلاً مشتری، گروههای حامی محیط زیست، تأمینکنندگان و حتی گاهی شرکتهای رقیب) روبروی هیأتمدیره و سهامداران بایستند و تأکید کنند که باید منافع گروههای دیگر هم در نظر گرفته شود.
همهی ذینفعان به سادگی بهچشم نمیآیند
برای اغلب کسب و کارها، تعدادی ذی نفع شناختهشده وجود دارد که همهی ما آنها را میشناسیم:
مشتریان، همکاران داخل شرکت، تأمینکنندگان مواد اولیه، نمایندگان فروش، بانکها و موسسات مالی که وامهای بزرگ به یک کسب و کار دادهاند (یا قرار است بدهند)، سهامداران شرکت و اعضای هیأتمدیره، نمونهی این نوع ذینفعهای شناختهشده هستند.
اما بسته به کسب و کار و صنعت، ذینفعان دیگری هم هستند که نباید از آنها غافل شویم:
تمرین و مشارکت در بحث
یک سازمان را در نظر بگیرید و توضیح کوتاهی در مورد خدمت یا محصول آن سازمان ارائه کنید.
سپس سعی کنید در چند لایه، ذی نفعان آن سازمان را توضیح دهید (ابتدا از ذی نفعانی که سادهتر به ذهن میآیند شروع کنید و سپس به سمت ذی نفعانی بروید که ممکن است در نگاه اول از دیده پنهان بمانند.
بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟
میتوانید روند مطالعهی درسهای استراتژی را ادامه دهید.
میتوانید پیش از ادامه دادن به مطالعهی درسهای استراتژی، درس تئوری نمایندگی را بخوانید. آشنایی با تئوری نمایندگی در کنار تئوری ذی نفعان، باعث میشود نگرش سیستمی شما در تحلیل کسب و کارها و بنگاه های اقتصادی تقویت شود.
سری مطالب حوزه استراتژی کسب و کار
The post ذینفعان سازمان چه کسانی هستند؟ تئوری ذینفعان و تحلیل گروه های ذی نفع appeared first on متمم.