تقریباً یک سال پیش بود که برایان مایکل بندیس اعلام کرد، بعد از حدود هفده سال فعالیت در مارول کامیکس، این انتشارات را ترک کرده و به دی سی کامیکس کوچ خواهد کرد. او یکی از بزرگ ترین خالقین و نویسنده های مارول کامیکس در دو دههی اخیر بوده است و کارهایش به قدری در این انتشارات اهمیت داشتند که به نوعی می توان گفت اسم او با اسم مارول پیوند خورده است و جدایی اش امری محال به نظر میرسید. خبر جدایی او آنچنان شوکه کننده بود که بسیاری را به یاد جدایی جک کربی فقید از مارول در دههی ۷۰ میلادی انداخت.
بندیس تمامی عناوینی که خود نوشتن آن ها را بر عهده داشت، مانند مرد آهنی، اسپایدرمن (مایلز مورالز) و جسیکا جونز را ترک کرد و به نویسندگان دیگری سپرد و پس از پیوستن به دی سی، نویسندگیِ کمیک های سوپرمن و اکشن کامیکس را بر عهده گرفت. اکنون با اینکه حدود یک سال از خروج او می گذرد، هواداران مارول کامیکس هنوز او را فراموش نکرده اند. تاثیری که او بر موفقیت بسیاری از عناوین اصلی و رویدادهای این انتشارات گذاشت، آنچنان چشم گیر بود که حتی پس از خروجش از خانۀ ایده ها (یعنی مارول کامیکس) از میان نرفته است و همچنان اثر انگشت او در بسیاری از کمیک ها و حتی فیلم های مارول مشاهده می شود.
اکنون که مارول کامیکس وارد مرحلهی جدیدی شده است، لازم می دانیم تا به بررسی میراثی که این نویسندهی بزرگ در مارول کامیکس بر جای گذاشته بپردازیم.
۱ – گسترش داستان (Decompression)
تقریباً محال است که از میراث بندیس سخن بگوییم و حرفی از واژهی Decompression به میان نیاید. این واژه در لغت به معنای “از حالت فشرده خارج کردن” است؛ اما در دنیای کمیک به معنای اختصاص دادن بخشِ بیشتری از داستان به روابط انسانی ابرقهرمان ها با یکدیگر است. البته لازم به ذکر است این مسئله به معنای پرداختن به زندگی شخصی ابرقهرمانان نیست؛ چرا که مارول از ابتدا در این قضیه بسیار موفق بوده است؛ بلکه بدین معنی است که بندیس در داستان هایش فضای بیشتری را در اختیار این بخش از زندگی ابرقهرمانان قرار داده است. با مقایسهی کمیک های کنونی مارول با کمیک های دههی هفتاد به راحتی متوجه می شوید که داستان های آن دوره کمی فشرده تر نسبت به داستان های امروز مارول کامیکس هستند.
شاید هیچ کمیکی به اندازهی سری Ultimate Spider-Man گویای این حقیقت نباشد. کاری که بندیس در این سری انجام داد این بود که اوریجین یا خاستگاه این کاراکتر را به جای ۱۱ صفحه، در ۱۸۰ صفحه (هفت شماره) به خوانندگان عرضه کرد. این امر شاید به ظاهر چیز بدی به نظر برسد؛ اما بندیس با اضافه کردن دیالوگ های روزمره و شوخ طبعی به داستان هایش، توانست شخصیت پردازی این کاراکتر را ارتقا داده و آن را واقعی تر جلوه دهد. به همین دلیل است که در بسیاری از مدارس از جلد اول این سری برای معرفی فرهنگ کمیک بوک به دانش آموزان استفاده می شود؛ چرا که شیوهی داستان پردازی مدرن و کلاسیک را با هم ترکیب کرده است.
Decompression یا گسترش و پرداختن به داستان از جمله دلایل موفقیت داستان های بندیس و محبوبیت این نویسندهی بزرگ محسوب می شود؛ میراثی که حتی با خروج او از مارول، از بین نخواهد رفت.
۲ – جسیکا جونز
حتی اگر سریال موفق جسیکا جونز در شبکه نتفلیکس ساخته نمی شد، باز هم جسیکا جونز را از جمله میراث بندیس قلمداد می کردیم. با وجود اینکه کریستن ریتر (بازیگر اصلی سریال) نقش بسزایی در محبوبیت و شناخت این کاراکتر نزد عموم داشت، اما دلیل اصلی موفقیت این کاراکتر کسی جز نویسندهی آن یعنی برایان مایکل بندیس نیست.
بندیس با خلق جسیکا جونز، علاوه بر اضافه نمودن یک کاراکتر مونث قوی به گالری شخصیت های مارول، توانست حضور این گونه شخصیت های خیابانی را در دنیای مارول افزایش دهد. شخصیت های خیابانی در دنیای کمیک به فردی گفته می شود که در مقیاس کوچک تری به فعالیت های ابرقهرمانی می پردازد. برخلاف مرد آهنی یا کاپیتان آمریکا که به فعالیت های بزرگ تر مثل نجات کشور یا دنیا نیز مشغول هستند.
جسیکا جونز در دنیای مارول بسیار منحصر به فرد است. او از پوشیدن لباس مبدل امتناع می کند و بسیار سخت کوش است. داستان های کاراگاهی او شباهتی به دیگر داستان های این سبک ندارد. مهمترین عاملی که سبب موفقیت سری کمیک های Alias (از کمیک های جسیکا جونز) و سریال این شخصیت در نتفلیکس شد، نویسندگی بندیس بود. او شخصیت خوش قلبی را خلق کرد که مانند دیگر ابرقهرمانان موفق، دیدگاه خاص خود را دارد و توانست مرزهای جدیدی را در دنیای مارول بگشاید.
۳ – ژانر و سبک های جدید و متفاوت
حالا که صحبت از داستان های کارآگاهیِ سری Alias شد، بد نیست بدانیم داستان هایی که بندیس نویسندگی آن را بر عهده داشت تنها به یک ژانر ختم نمی شوند. بندیس پس از موفقیت در خلق داستان های جنایی در سری کمیک های Goldfish (از انتشارات کالیبر کامیکس)، مورد توجه قرار گرفت و سپس به استخدام مارول در آمد. او سبک جنایی را وارد داستان های دردویل کرد و داستان های بسیار تحسین برانگیزی، مثل آرک Hell’s Kitchen را نوشت. اما بندیس خود را تنها به یک ژانر محدود نکرد و در طول فعالیتش در مارول کامیکس به نوشتن داستان هایی با سبک ها و لحن های متفاوت پرداخت. از رویداد سالانهی Avengers Disassembled تا داستان های Ultimate Spider-Man و حتی نگهبانان کهکشان، همگی نشانگر این هستند که این نویسنده تا چه حد در نوشتن سبک های متفاوت مهارت دارد.
بندیس این شیوه را نیز در دی سی کامیکس پیش گرفته و علاوه بر داستان های سوپرمن، به خلق داستان هایی که درونمایهی متفاوتی دارند پرداخته است. سری کمیک های بزرگسالانهی Pearl و Cover که توسط Jinxworld (از زیرمجموعه های جدید دی سی که توسط بندیس تاسیس شد) منتشر می شوند، شاهدانی بر این مطلب هستند.
با نگاهی به کارنامهی بندیس در طول تاریخ مارول، به راحتی می توان متوجهی این تنوع در سبک و ژانر شد. تنوعی که در نهایت راه را برای دیگر نویسنده ها باز کرد و قشر متفاوتی از افراد را مجذوب کمیک های مارول کرد.
۴ – مایلز مورالز
بندیس شخصیت های متفاوتی را برای انتشارات مارول خلق کرد؛ اما می توان گفت که مایلز مورالِز مهمترین و ماندگارترین خلق او در مقایسه با دیگر شخصیت هاست. درست در زمانی که سری کمیک های Ultimate نفس های آخر خود را می کشید، این شخصیت خلق شد و جان تازه ای را به داستان های این بخش از دنیای مارول دمید. این شخصیت حتی توانست توجه فاکس نیوز را به سمت دنیای کمیک جلب کند و به قدری محبوب شد که حتی پس از نابودی دنیای Ultimate در رویداد جنگ های پنهان، به دنیای اصلی مارول منتقل شد.
اما شاید مهم ترین کاری که این شخصیت موفق به انجام آن شده، گسترش میراث قهرمان بزرگی چون اسپایدرمن باشد. مایلز مورالِز این حقیقت را به هواداران اسپایدرمن نشان داد که حتی با پیشینه، نژاد و رنگ پوست متفاوت نیز می توان تبدیل به این قهرمان دوست داشتنی شد. عاملی که اسپایدرمن را به یکی از بزرگ ترین و محبوب ترین قهرمانان دنیای کمیک تبدیل می کند، آرمان ها و هدف هایش است و هر فردی صرف نظر از نژاد و پیشینه اش، تنها با پیروی از این آرمان ها می تواند تبدیل به همان اسپایدرمنِ شگفت انگیز شود. این شخصیت هم چنین باعث شد که طیف گسترده تری از هواداران کمیک بوک، جذب شخصیت اسپایدرمن شده و تنوع نژادی بیشتری وارد کمیک های مارول شود.
۵ – جذب استعدادهای جدید
مهم ترین میراثِ بندیس برای بسیاری از هواداران مارول ناشناخته است. خیلی ها او را از طریق داستان ها و شخصیت هایی که خلق کرده می شناسند؛ اما این تمام ماجرا نیست.
بندیس از طرفدارن سرسختِ جذبِ نیروی تازه کار و با استعداد برای مارول کامیکس بود. بندیس که خود در ابتدا یک نویسندهی ناشناخته اما با استعداد بود، به اهمیت این موضوع پی برد و از راه های متفاوت به حمایت از استعدادهای جدید می پرداخت. مایکل فایف، نویسندهی کمیک های تحسین شدهی COPRA (چاپ مستقل) و دیوید واکر، نویسندهی کمیک های لوک کیج و Shaft، از جمله افراد با استعدادی هستند که بندیس در جذب آن ها تاثیر بسزایی داشته است.
حتی نویسندهی نسبتاً کهنه کاری مثل اِد بروبیکر نیز به این حقیقت اشاره کرده است و دلیل اصلی موفقیت برخی سری کمیک های مارول را جذب استعدادهای جدید توسط بندیس می داند. باور راسخی که بندیس در این امر داشت، سبب ورود نویسنده ها و طراحان موفق و با استعداد به انتشارات مارول شد. استعدادهایی که هم اکنون در حال ساختن آیندهی مارول کامیکس هستند و اگر بندیس نبود، این فرصت شاید هرگز چه برای آنها و چه برای مارول پیش نمی آمد و این بزرگ ترین میراث برایان مایکل بندیس در انتشارات مارول است.
نوشته میراث برایان مایکل بندیس در انتشارات مارول اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.