همیشه می توان یک نوع دوگانگی را در بهترین داستان های اسپایدرمن مشاهده کرد، پیتر پارکر دست و پا چلفتی در برابر اسپایدرمن با اعتماد به نفس، اعمال خبیث ویلن ها در برابر وجه انسانی آنها و آن شعار معروف در مورد داشتن قدرت و مسئولیت؛ بازی جدید کمپانی اینسامنیاک گیمز نیز از این فرمول بهره گرفته است و شما این بار در بخش گیم پلی نیز می توانید این دوگانگی را تجربه کنید.
تعادل خاصی بین مبارزات اسپایدرمن و بخش هایی که در نقش پیتر، تنها به کاوش و جستجو می پردازید، برقرار شده است که برای یک گیمر بسیار لذت بخش است. علاوه بر اینکه بیشترین استفاده را از توانایی های آکروباتیک اسپایدرمن می کنید، دوستان دیگر اسپایدرمن در بازی، که توانایی های کمتری نسبت به اسپایدرمن دارند، شما را در طول این بازیِ “جهان باز” یاری خواهند کرد. با وجود اینکه این دوگانگی سبب می شود وجه ضعیف تر یک شخصیت نشان داده شود، اما این ویژگی بخشی جدا نشدنی از شخصیت پردازی یک کاراکتر است و در تکامل آن نقش دارد.
این بازی یک تجربهی فوق العاده است که شما را مجذوب این بخش از دنیای منحصر به فرد مارول می کند و با اینکه بخشی از آن با ماموریت های فرعی و غالباً حوصله سر بر پر شده است، اما قادر است به رویای شما برای تبدیل شدن به این همسایهی دوست داشتنی جامهی عمل بپوشاند و بعد از اتمام بازی این را به بازیکن تلقین کند که او همان مرد عنکبوتی است!
باید یادآور شد که بسیاری از ایده های به کار رفته در این بازی، در نسخه های قبلی ساخته شده برای این شخصیت، به کار رفته است و می توان گفت که تکرار ایده ها، بزرگ ترین عیب این بازی است؛ اما جایی که این نسخه به خوبی توانسته خود را متمایز کند، در شیوهی ارائهی این ایده هاست.
کاملاً مشخص است که دنیای سینمایی مارول تاثیر بسزایی بر این بازی داشته است؛ استفاده از سبک فتورئالیسم (واقع گرایی عکس وار) در ساخت این بازی، سبب شده است تا محیط بازی بیشترین شباهت را به دنیای سینمایی مارول داشته باشد. به عبارت دیگر، دنیای این بازی، کمترین شباهت را نسبت به دنیای کمیک های اسپایدرمن داراست. رنگ های روشن و اشباع به کار رفته در گرافیک این بازی، یکی از ویژگی هاییست که در تمام طول بازی شما را مجذوب خود می کند. هم چنین زاویه دیدِ بازی و گردش دوربین ها به گونه ایست که به زیبایی هر چه تمام تر، سبک مبارزهی خاص اسپایدرمن و حرکات آکروباتیک و خارق العادهی او را به معرض نمایش می گذارد.
بی شک دنیای سینمایی مارول بیشترین تاثیر را بر داستان بازی گذاشته است. بیشترین تمرکز اینسامنیاک گیمز بر روی وجه انسانی این داستان بوده است و توانسته آن را به خوبی و عاری از هر نوع مبالغه به بازیکن عرضه کند. با اینکه با یک پیتر پارکر با تجربه تر طرف هستیم ولی برخی از ویژگی های خاص این کاراکتر، مثل دست و پا چلفتی بودن، هنوز هم در او وجود دارد. رابطه با نزدیکان و افراد مهم زندگی پیتر نیز نقش مهمی را در پیشبرد این داستان ایفا می کند. هم چنین در اختیار گذاشتن زمان کافی برای پرداختن به شخصیت های مکمل از ویژگی های مثبت داستان بازی به شمار می رود که سبب شده است هر کدام از این شخصیت ها تاثیر مثبتی را بر پیشرفت داستان داشته باشند.
با اینکه اغلب می توان پایان داستان های ابرقهرمانی و سرنوشت شخصیت ها را به راحتی حدس زد، اما باز هم نوعی کشش در این نوع ماجراجویی ها نهفته است که شما را تا آخر مجذوب خود نگه می دارد. داستان این بازی از کمیک های دن اسلات در ران Amazing Spider-Man الهام گرفته است و خود او نیز از جمله نویسنده های این بازی است. زن عمو مِی در یک پناهگاهِ افراد بی خانمان که توسط فردی به نام مارتین لی اداره می شود، کار می کند. مارتین لی یک کارآفرین خیرخواه و خوش قلب است که بخش منفی اخلاقیاتش از بخش مثبتش پیشی می گیرد. نیازی به گفتن نیست که در ادامه، همه چیز پیچیده می شود و البته داستان نسبت به منبع الهامش در کمیک، روند متفاوتی را طی می کند.
همانطور که گفته شد، این بازی توانست با موفقیت به شخصیت های مکمل بپردازد. گیم پلی و صحنه های سینمایی (Cutscenes) به گونه ای است که شما را با بخش انسانی مارتین لی و دیگر خبیث های بازی آشنا می کند و سبب می شود تا درک بهتری از این شخصیت ها داشته باشید. شما در قسمت هایی از این بازی نقش پیتر پارکر را ایفا می کنید و به جستجوی مکان های کلیدی و مهم، به همراه فایل های صوتی ضبط شده (Audio Logs) می پردازید. در طول این نقش، به صحبت های خود او و دیگر شخصیت ها گوش می دهید و بازی های کوچک و گوناگونی که در ظاهر معماهای علمی هستند را انجام می دهید. هم چنین می توانید در نقش دیگر شخصیت ها مثل مری جین بازی کنید؛ مری جین که در داستان این بازی، خبرنگار روزنامهی دیلی بیوگل است (دقیقاً همانند انیمیشن Ultimate Spider-Man)، با توانایی های خاص و منحصر به فردش، درگیر تحقیقات می شود.
در قسمت هایی از بازی که نقش مری جین را بازی می کنید به کارهای مخفی و پنهانی می پردازید. رفته رفته در طول بازی، توانایی های مری جین گسترده تر و متنوع تر می شود. کارهایی که در نقش مری جین انجام می دهید، نه تنها حوصله سر بر و خسته کننده نیستند، بلکه صحنه های زیبایی را در طول داستان رقم خواهند زد و سبب می شوند که شما از لحاظ احساسی با این کاراکتر بیشتر ارتباط برقرار کنید.
شیوهی پرداختن به داستان و شخصیت ها به گونه ایست که وقتی به نقطهی اوج داستان می رسید، حتی اگر خیلی از اتفاقات را از قبل پیش بینی کرده باشید، باز هم شدیداً از لحاظ احساسی شوکه خواهید شد. این بازی جوری داستان را روایت می کند که سبب می شود شما خطرات پیرامون شخصیت اصلی و خباثت شخصیت های منفیِ بازی را با گوشت و خون خود حس کنید. به همین دلیل، اتفاقات ناگواری که در طول داستان رخ می دهد، می تواند بازیکنان را ناراحت کند. داستان احساسیِ این بازی در درگیر کردن بازیکن، به خصوص در بخش های پایانی، به شدت موفق عمل می کند. اتفاقات و خطراتی که به طور همزمان شخصیت اسپایدرمن را درگیر خود می کنند، گاهی آنچنان شما را در دوراهی قرار می دهند که سبب می شود علیرغم تمام توانایی های خارق العاده ای که دارید، باز هم احساس ناتوانی کنید. می توان گفت که داستان و ماموریت هایی که در طول داستان بازی با آن مواجه می شوید، از نقاط بسیار مثبت این بازی است.
استاندارد های رعایت شده در داستان اصلی این بازی به قدری بالاست که شما چندان مجذوب ماموریت های فرعی این بازی نخواهید شد. این بازی دارای ماموریت های فرعی مختلفی است که از دل داستان اصلی، بیرون آمده اند، اما به هیچ وجه زیبایی داستان اصلی را ندارند و همین امر سبب شده است که چندان هیجان انگیز به نظر نرسند. هم چنین فعالیت های انتخابی (Optional Activities) در این بازی گنجانده شده است که شما با کمک آن ها می توانید به تمرین کارهایی مثل مبارزه و یا تاب خوردن بپردازید و مهارت خود را تقویت کنید. هر چند برخی از این فعالیت های انتخابی به شدت عجیب و غریب (مثل درمان آنفولانزا در پرنگان) یا فوق العاده خسته کننده (مانند سه نوع چالش Horde Mode) هستند.
نکته: Horde Mode به نوعی چالش در بازی ها گفته می شود که در آن جمعیت به سمت شما هجوم می آورند و شما باید با آنها مقابله کنید.
پرداختن به امور جزئی و به ظاهر کم اهمیت بخشی جدا نشدنی از این همسایهی دوست داشتنی، یعنی اسپایدرمن است. اموری تکراری مثل تعقیب یک دزد خیابانی یا درگیری با جرائم کوچک و ناگهانی، از جمله مواردی در طول این بازی است که به درستی مفهوم “همسایه دوست داشتنی” را به بازیکن نشان می دهد. با این حال، گاهی اسپایدرمن کارهایی مثل پشتیبانی گرفتن از اطلاعات کامپیوتری، آزاد کردن فشار لولهی گاز و یا گرفتن یک کبوتر را نسبت به ماموریت های اصلی بازی اولویت قرار می دهد که سبب می شود بازیکن کمی گیج و سردرگم شود.
مهم ترین عاملی که به شما انگیزه می دهد تا این ماموریت های فرعی را انجام دهید، پاداشی است که بعد از اتمام هر کدام از آنها به دست می آورید. امتیازهایی که از پایان این ماموریت ها بدست می آورید، این امکان را برای شما فراهم می کند تا بتوانید لباس ها یا گجت های جدید بخرید. نوعی دیگر از ماموریت های فرعی به اسم “Challenge Missions” وجود دارد که نوعی چالش زمانی است و بازیکن با هر بار شکستن رکورد قبلی اش می تواند امتیاز کسب کند. این چالش های زمانی بسیار اغوا کننده هستند چرا که بیشترین امتیاز را می توان از آنها کسب کرد. البته لازم به ذکر است که این بخش از بازی دارای سوپرایز نیز هست.
یکی از ساز و کارهای پیش پا افتاده ای که در خیلی از بازی های جهان باز مشاهده می کنیم و این بازی نیز از آنها مستثنا نیست، آشکار شدن تدریجی ساختمان ها در نقشه بازی است. شما با یک نقشهی خالی بازی را شروع می کنید و لازم است تا برای پیدا شدن بعضی از این برج ها و هم چنین فعال شدن بعضی از ماموریت های فرعی بر روی نقشه، به گشت زنی در مناطق مختلف منهتن بپردازید. توجیه هوشمندانه ای که می توان برای این اتفاق در این بازیِ خاص آورد این است که اسپایدرمن برای آگاه شدن از جرم و جنایت های هر منطقه، نیاز به گرفتن اطلاعات از رادیوهای پلیسی همان منطقه دارد. پس تا به یک منطقه نرسد و اطلاعاتی از رادیوی آن منطقه دریافت نکند، دلیلی بر فعال شدن ماموریت های فرعی مربوط به آن منطقه نیست. با این حال همهی ما می دانیم که فردی با تجربه مثل اسپایدرمن، با آن قدرت های فراطبیعی خاص خود نیازی به این امر ندارد.
باید خاطر نشان کرد که ماموریت های فرعی یا انتخابی این بازی سبب می شود تا برای مدتی هر چند کوتاه، ذهن شما از فعالیت های جدی تر و سخت تر که مرتبط با داستان اصلی بازی هستند دور شود. به عبارت دیگر، این ماموریت های فرعی برای اسپایدی و شما، یک نوع استراحت یا به اصطلاح Break محسوب می شوند و با انجام برخی از این فعالیت های کم خطر و گاهاً احمقانه (!)، ذهن شما کمی استراحت می کند. در آخر اینکه، علیرغم تمام نقص های آشکاری که در این قسمت از بازی (ماموریت های فرعی) دیده می شود، باز هم بازیکن برای انجام آن ها ذوق دارد؛ چرا که گشت زنی با این شخصیت دوست داشتنی و تار انداختن در سطح شهر، بسیار هیجان انگیز است.
تاب خوردن در شهر نیویورک بی نهایت رضایت بخش است. تاب خوردن در سطح شهر نسبتاً راحت است و نیاز به ساز و کار چندان پیچیده ای ندارد؛ با این حال باید به تغییراتی که در محیط بازی اتفاق می افتد توجه داشته باشید چونکه در هر نقطه ای نمی توان تار انداخت. ساز و کار تار انداختن جوری تعبیه شده است که بازیکن حس می کند، خود او در حال تار اندازی است. در حین تار انداختن، شما این امکان را دارید که شتاب حرکت خود را برای مدت کوتاهی متوقف کنید و ارتفاع خود از زمین را بالاتر ببرید. یا می توانید هنگامی که در حال نیم پشتک زدن هستید، محیط را بررسی کنید و یک برج با مخزن آب پیدا کنید و با تار زدن به آن، خود را به بالاترین نقطهی آن برج برسانید و بلافاصله با یک پرش جانانه از آنجا، با شتاب زیاد به سمت جلو حرکت کنید.
انیمیشن روان، جلوه های بصری و سیستم هدایت، نقش مهمی را در بسیاری از جنبه های کیفی این بازی ایفا می کنند. در اکثر موارد، تغییر از یک حرکت به حرکت دیگر بسیار روان و چشم نواز صورت می گیرد. یک مکانیسم کاهش سرعت نیز در سیستم هدایت بازی تعبیه شده است تا به کمک آن بتوانید حرکات خود را دقیق تر انجام دهید. با نگه داشتن دکمهی L2 سرعت بازی کاسته شده و شما می توانید از آن برای کارهای مختلف، مثل حملات غافلگیر کننده علیه دشمنان، عکس گرفتن از مکان های مختلف در حین تاب خوردن و یا هدفگیری دقیق در تار زدن استفاده کنید. علیرغم سادگیِ سیستم هدایت، حرکات شما آنچنان منظم و ریتمیک هستند که با هر حرکت احساس شعف و رضایت می کنید.
شیوهی مبارزهی اسپایدرمن در این بازی بسیار لذت بخش است. از شکل مبارزهی گروهی آن (که از بازی Arkham Asylum الهام گرفته است)، تا تار انداختن بروی افراد و احاطه داشتن بر محیط و دیگر دشمنان برای انجام حرکات بعدی، همه و همه به زیبایی، به سیستم مبارزهی بازی افزوده است. اسپایدی به راحتی تنها با چند ضربه از پا در می آید؛ بنابراین لازم است تا برای هر دشمن خاص، گجت یا تکنیک مناسب را انتخاب کرده تا سریع تر آن ها را شکست دهید. هم چنین در هنگام مبارزه با یک جمعیت نسبتاً زیاد، باید در جا خالی دادن و مدیریت ضربه هایتان هوشمندانه عمل کنید تا از این بخش بازی لذت کافی را ببرید. چالش های مبارزه ای بازی، این امکان را فراهم می کند تا بتوانید تکنیک ها و مهارت های مختلفی که در طول بازی آموخته اید را با هم ترکیب کنید. اما همچنان عاملی که باعث جذابیت بیشتر سیستم مبارزه شده، انیمیشن روان بازی است.
ضربهی تمام کننده یا به اصطلاح فینیشر (Finisher) و حرکات بیش از حد دوربین بازی هنگام این ضربات، با اینکه به هیجان و زیبایی سیستم مبارزه افزوده اند، اما به دلیل تکرار بیش از حد، برای بازیکن خسته کننده و حوصله سر بر خواهند شد. حتی انیمیشنی که در حملات مخفیانه استفاده شده است (به اصطلاح Takedown)، بعد از چند بار استفاده، دیگر آن جذابیت اولیه را نخواهد داشت و تکراری به نظر می رسد.
اما چیزی که به نجات این یکنواختی در سیستم مبارزه خواهد آمد، نبرد با رئیس های بازی (Boss Fight) یا همان غول مرحله آخر خودمان است. این بخش از بازی فوق العاده پر هیجان و منحصر به فرد است. زمان زیادی طول نمی کشد تا شما به راه درست مبارزه با هر کدام از آنها پی ببرید. دشمن شما بی وقفه به شما حمله ور می شود و باید همیشه گوش به زنگ باشید و با جا خالی دادن و ضربه زدن در زمان مناسب او را شکست دهید. این بخش از بازی در ذهن تان ماندگار خواهد شد.
کم و کاستی های جزئی در ساخت این بازی با توجه به اینکه بازی مورد نظر، حس یک تفسیر معتبر از یک شخصیت دوست داشتنی را القا می کند، باعث می شود چیزی از دستاورد های اینسامنیاک گیمز در ارائهی این اثر کم نشود. احساسِ زنده بودن در نقش اسپایدی و استفاده کردن از قابلیت های او، حیرت انگیز است و وقت صرف کردن برای شناخت بیشتر شخصیت های اصلی و اختصاص زمان کافی به کاراکتر های مکمل کمک می کند که قلب و روح بازی بهتر درک شود و سبب تاثیرگذاری بیشتر داستان می شوند.
قبلاً هم شاهد بازی های جهان باز از شخصیت اسپایدرمن بوده ایم، اما هیچ کدام از آنها تا این حد درگیر کننده و با هویت نبودند و در هیچ کدام از آنها تا این حد به معنای عدالت و عدالت خواهی در این وسعت پی نخواهید برد. اینسامنیاک یک تجربهی برتر را از اسپایدرمن به نمایش گذاشت که تاثیری شگرف و ماندگار بر جای می گذارد؛ تاثیری که شما را حتی بعد از اتمام آن، برای یک تاب خوردن دیگر در شهر نیویورک مشتاق تر می کند.
۸٫۹ یک فانتزی شگفت انگیز!
Marvel's Spider-Man
نکات مثبت:
داستانی موفق و احساسی!
تاب خوردن و جا به جایی در شهر بسیار لذت بخش است.
سیستم مبارزهی پویا و متنوع
بخش های Boss Fight بسیار فوق العاده!
بخش های انیمیشنی روان
جذاب بودن بخش های سینمایی بازی
بخش های اکتشافی بازی و بازی کردن با دیگر کاراکتر ها
نکات منفی:
برخی از ماموریت های فرعی یکنواخت و کسل کننده هستند.
برخی از انیمیشن های بخش Takedown و همچنین برخی از صحبت ها و بذله گویی های شخصیت اصلی، بعد از مدتی تکراری می شوند.
- GameSpot ۹
- Metacritic ۸٫۷
نوشته نقد بازی اسپایدرمن – Marvel’s Spider-Man اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.
ممنون