ایده های جاناتان هیکمن در سری کمیک های Marvel Now، عصر جدیدی را به هواداران انتشارات مارول نوید داد. این سری، علاوه بر به سرانجام رساندن رویداد جنگ های پنهان، پایانی بود بر داستان های فوق العاده زیبا و حماسی انتقام جویان که او در اواخر سال ۲۰۱۲ شروع به نوشتن آن کرده بود. حماسه ای که هیکمن برای انتقام جویان خلق کرد از هر لحاظ بزرگ و تاثیرگذار بود؛ چرا که موفق شد بدترین نقاط ضعف و همچنین بهترین نقاط قوت ابرقهرمانان بزرگ این انتشارات را به معرض نمایش بگذارد. در واقع این فرد با نابود کردن و بازسازی یونیورس مارول از نو، دنیای به مراتب بهتری را تقدیم هواداران کرد.
برای بزرگداشت این داستان بلند پروازانه، مروری می کنیم بر سه سال آخری که جاناتان هیکمن، نویسندگی انتقام جویان را بر عهده داشت. این مقاله به معرفی ۱۵ لحظهی برتری می پردازد که به سری انتقام جویان او، شکل و معنا دادند.
۱۵ – مرگ همه چیز
همه چیز از بین میره. من، تو، تمام افراد این سیاره، خورشید ما، کهکشان ما و در نهایت خود جهان هستی. به همین راحتی اتفاق میفته.
کمیک New Avengers #1 (2013)
حماسه ای که هیکمن برای انتقام جویان خلق کرد با اولین آرک داستانی کمیک های New Avengers آغاز شد. در این داستان، گروهِ مرموز ایلومیناتی دوباره دور هم جمع می شوند تا با بزرگ ترین تهدیدی که جهان مارول با آن روبرو شده است، مقابله کنند. این تهدید چیزی نبود به جز نابودی زودهنگام همه چیز؛ سخنرانی آقای شگفت انگیز (رید ریچاردز) برای دوستانش، به درستی لحن این سری را مشخص کرد. خواننده ها نیز به سرعت پی بردند که این قهرمانان با تهدید جدید و غیر قابل تصوری روبرو شدند و سرنوشت جهان نیز اکنون نامشخص خواهد بود. این سخنرانی، بیانگر مرگ و تلاش بیهودهی قهرمانان برای جلوگیری از این تهدید بود و بعدها نیز درون مایه اصلی داستان های جاناتان هیکمن را شکل داد. درون مایه ای که به آمادگی قهرمانان مختلف برای رویارویی با خطرات غیر قابل تصور می پرداخت.
۱۴ – خیزش ملت ایکس (X-Nation)
روبرتو، من یه تخم فونیکس دارم. فکر کنم باید زودتر از اینا وارد بازی می شدم.
کمیک (Avengers #38 (2014
این کمیک، داستان هشت ماه بعد (سپتامبر ۲۰۱۴) را شرح می دهد که در آن گروه انتقام جویان و انتقام جویان جدید شاهد روزهای آخر یونیورس مارول، قبل از حملهی نهایی و نابودی همه چیز هستند. شاید نیازی به گفتن نباشد اما خیلی از چیزها در طول این هشت ماه تغییر کرده بود؛ انتقام جویان به دسته های مختلف تقسیم شده بودند. ثور لیاقت خود را از دست داده بود. مرد آهنی تبدیل به شرور داستان و واکاندا نیز نابود شده بود. اما عجیب ترینِ این تغییرات، مربوط به گروه افراد ایکس بود. سایکلاپس موفق شد تا جهش یافته هایی را که متفرق شده بودند، دوباره دور هم جمع کند و از خرابه های ساختمان قدیمی Weapon X، پناهگاه جدیدی را برای افراد نژاد خود بسازد. این قلعه که توسط دوقلوهای سنتینل (Twin Sentinels) حفاظت می شد، هشداری بود برای تمام کسانی که خواهان جنگ با این نژاد بودند.
این حقیقت که خواننده نمی دانست در طول این هشت ماه، چه بلایی بر سر سایکلاپس و افراد ایکس آمده است، داستان را هیجان انگیز تر کرده بود. با این که خواننده بعدها نیز اطلاعات چندانی در مورد این موضوع دستگیرش نمی شود؛ اما این داستان توانست راه را برای حضور سایکلاپس در رویداد جنگ های پنهان (Secret Wars) باز کند. چه چیز می تواند بدتر از این باشد که ترسناک ترین رهبر جهش یافته ها به داشتن یک تخم فونیکس اعتراف کند؟
۱۳ – ملاقات با میکر (The Maker)
خب… به نظرت این فوق العاده نیست؟
کمیک (Avengers #41 (2015
هیکمن سری داستان های مختصری را برای دنیای Ultimate نوشت. با این حال در این مدت کوتاه، تغییرات بزرگی را در دنیای Ultimate با تبدیل رید ریچاردز به میکر (The Maker) ایجاد کرد. میکر، یک ابر نابغهی هزار ساله است و از آینده ای می آید که در آن ابر انسان های باهوش ساختهی مهندسی ژنتیک، نصف اروپا را به تسخیر خود در آورده اند.
خوشبختانه هیکمن در آخرین قسمت های سری Avengers این کاراکتر را به دنیای مارول برگرداند و خوانندگان توانستند در شماره ۴۱ این کمیک، اطلاعات بیشتری را در مورد نسخهی Ultimate رید ریچاردز یا همان میکر کسب کردند. میکر نیز در این شماره با راهکار خود و بدون هیچ ترسی با مشکل حملهی جهانی برخورد کرد.
هم چنین در پایان این شماره مشخص شد که نیمور (Namor) و فرقه کابال (The Cabal) با فرار از دنیای در حال مرگی که در آن زندانی بودند، جان خود را نجات داده و وارد دنیای آلتیمت شدند و پس از آن با میکر ملاقات کردند. فرقه کابال که تهدیدِ جان میلیون ها نفر در هر کجای هستی محسوب می شدند، اکنون، اتحادشان با دکتر دووم دنیای آلتیمت، آن ها را به تهدیدی به مراتب خطرناک تر و جدی تری تبدیل کرده بود.
۱۲ – عضویت زن نامرئی در سازمان شیلد
رید ریچاردز کجاست؟ شوهرم کجاست؟
کمیک (Avengers #35 (2014
رید ریچاردز و سوزان استورم یکی از بهترین زوج های دنیای مارول هستند. این زوج، در سخت ترین چالش های ممکن مثل خطر نابودی دنیا یا کشته شدن عزیزانشان و حتی تلاش های متعدد نیمور برای دزدیدن سوزان، همواره در کنار هم بوده اند. تا قبل از رویداد Time Runs Out، هیچ چیز به اندازهی پیوستن سوزان به سازمان شیلد، برای پیدا کردن و دستگیری شوهرش، جنبهی تاریک و به عبارتی دارک دنیای مارول را نشان نداده بود. این حقیقت که ریچاردز و دوستانش داشتند برای سرنوشت کل دنیا، تصمیم می گرفتند به مذاق سوزان خوش نیامده بود.
هر چند در ماه های بعد، مشخص شد که او یک مامور دو جانبه است و برای گروه ایلومیناتی (illuminati) نیز کار می کند؛ اما این اتفاق (پیوستن سوزان به شیلد) یکی از بهترین راه های ممکن برای شروع رویداد Time Runs Out بود.
۱۱ – خیانت پلنگ سیاه به نیمور
فکر کردی می تونی منو با یه خنجر بکشی؟
نه. فقط خنجر رو توی جایی فرو بردم که باید می رفت. این چیزی نیست که قراره تو رو بکشه.
کمیک (Avengers #40 (2015
پلنگ سیاه و نیمور رابطهی منحصر به فردی را در میان دیگر اعضای گروه illuminati دارند؛ چرا که هر دوی آن ها پادشاهانی بودند که بعداً تبدیل به قهرمان شدند. در داستان Avengers vs. X-Men دیدیم که پس از تسخیر واکاندا توسط نیروی فونیکس (The Phoenix Force) و سپس نابودی این شهر توسط نیمور، رابطهی این دو پادشاه وارد مرحلهی جدیدی شد. در سری انتقام جویانِ جاناتان هیکمن، گیر افتادن در دوراهی بین انتقام گرفتن از نیمور و یا همکاری با او برای نجات دنیا، به شدت تچالا را آزار می داد.
در طول رویداد Time Runs Out دیدیم که نیمور به اونجرز کمک کرد تا فرقۀ کابال را در یک دنیای رو به نابودی زندانی کنند تا به تهدید آنها برای همیشه پایان دهند. در نهایت بلک پنتر نیز از بهترین لحظهی موجود برای انتقام گیری از نیمور بهره برد و پس از خنجر زدن، او را رها کرد تا بمیرد. این کار یاد آور این حقیقت است که شرافت پادشاهی تچالا برای او بسیار فراتر از آرمان های گروه انتقام جویان است.
۱۰ – فاش شدن هویت Rabum Alal
آیینی به وجود آوردم… که توانست آتش بزرگی را در درونم شعله ور کند. گرمای آن برای انجام وظایفی که در دست دارم کافیست.
کمیک New Avengers #31 (2015)
رَبوم آلال (Rabum Alal) برای چندین ماه یکی از راز های مهم سری انتقام جویانِ جاناتان هیکمن محسوب می شد. این به اصطلاح نابود کننده بزرگ (Great Destroyer) به طریقی با تهاجم های جهانی که کل هستی را تهدید به نابودی کرده بود، ارتباط داشت. این فرد با ایجاد ارتشی از قوهای سیاه (Black Swans) خواستار گسترش باورهایش در تمام مالتی ورس مارول بود. سرانجام زمانی که دکتر استرنج قصد داشت تا در محل زندگی ربوم آلال با او روبرو شود، کسی به جز دکتر دووم را در آنجا ندید. با این که دکتر دووم دیرتر از خیلی ها وارد جریان “تهاجم های جهانی” شده بود؛ اما به طرز طعنه آمیزی مشخص شد که خود او در واقع ریشه در شروعِ این حمله ها داشته است.
پس از افشای حقیقت، می فهمیم که هیچکس به جز دکتر دووم تا این حد گستاخ و مغرور نیست که خود را خدای نابودی بنامد. این پیچش داستانی جالب همچنین نشان دهنده این بود که دکتر دووم نقش مهمی را در داستان های اونجرزِ هیکمن ایفا خواهد کرد.
۹ – پاک کردن ذهن کاپیتان آمریکا
من آدمایی مثل شما رو میشناسم. شما میرید یه ماشین یا یه نوع سلاح میسازید، بدون اینکه فکر کنید این کار واقعاً لازمه یا نه. سلاح رو میسازید فقط به این خاطر که ممکنه بهش احتیاج پیدا کنید.
کمیک (New Avengers #3 (2013
ظاهراً هیچ کدام از اعضای illuminati از این نکته درس نگرفتند که گاهی نیات خوب نیز میتواند راه را برای جهنم باز کند و متاسفانه هیچ کدام از آنها رویداد Identity Crisis را نخوانده بودند تا بفهمند پاک کردن حافظهی کسی که زندگی اش را با کتک زدن آدم های بد میگذراند، چه عواقبی دارد. در نقطهی اوج اولین آرک داستانی New Avengers، گروه illuminati از ترسِ آشکار شدن فعالیت هایشان توسط کاپیتان آمریکا، تصمیم می گیرند که حافظه اش را پاک کنند.
این اتفاق، تفاوت دو سری Avengers و New Avengers (که نویسندهی هر دوی آنها جاناتان هیکمن بود) را به خوبی نشان داد. سری Avengers بهترین خصوصیات قهرمانان این تیم را به خوانندگان عرض کرد؛ در حالی که سری New Avengers جنبهی تاریک و آزار دهندهی آن را به خوانندگان نشان داد. وقتی که انتقام جویان با یکدیگر کنار نمی آیند، چطور می خواهند دنیا را نجات دهند؟! اتفاق مذکور فراتر از هر چیزی، توانست لحن داستانیِ این سری از کمیک های انتقام جویان را تا دو سال بعد تعیین کند.
۸ – تولد مجدد فرقۀ کابال
برادران. خواهران. تمامی فرشتگان سقوط کرده اند و تنها ما شیاطین باقی مانده ایم.
پس درخواستی که از شما دارم این است… آیا در نابودی دنیاها به من کمک خواهید کرد؟
کمیک New Avengers #23 (2014)
سرانجام گذر زمان انتقام جویان را در دوراهی بزرگی قرار داد؛ یا باید می ایستادند و اجازه می دادند که تهاجم، دنیای آنها را به نابودی بکشاند، یا برای نجات دنیا، باید جان میلیاردها نفر را فدای هدفی بزرگ تر یعنی نجات تریلیون ها نفر می کردند. در نهایت، این نیمور بود که بار این قتل عام گسترده را برای هدفی والاتر به دوش کشید.
این لحظه بسیار شوکه کننده بود؛ اما چیزی که بعد از آن اتفاق افتاد، بسیار شوکه کننده تر بود. اعضای illuminati هر کدام راه خود را پیش گرفته و منتظر حملهی بعدی برای نابودی خودشان بودند، اما این اتفاق هرگز رخ نداد.
نیمور با ایجاد یک اتحاد جدید، کسانی را دور هم جمع کرد که قبلاً از کشتن افراد بی گناه هیچ ابایی نداشتند. او به همراه افرادی مثل ثانوس و پیروانش (گروه Black Order)، ماکسیموس (Maximus) و قوی سیاه (Black Swan) توانست گروه کابال (The Cabal) جدیدی را تشکیل دهد. تنها ماموریت این گروه نابودی سایر جهان ها برای نجات دنیای خودشان بود. به راستی که جنگ، متحدان عجیب غریبی را به وجود می آورد.
۷ – جهان انتقام جویان
در این جنگ یک امپراتوری پیروز نشد، چه امپراتوری ما و چه امپراتوری های دیگر. حتی اعضای کانسیل شکست خوردند و پیروز نشدند. نه، هر دفعه که جنگی شروع شد، این شما زمینی ها، شما… انتقام جویان… بودید که در نهایت پیروز شدید.
کمیک (Infinity #5 (2013
در حماسه ای که هیکمن برای انتقام جویان خلق کرد، علاوه بر جنبهی تاریک و منفی قهرمانان، جنبه های مثبت و زیبای آن ها نیز به خوبی نشان داده شد؛ برای مثال، در رویداد بی نهایت (Infinity) دیدیم که کاپیتان آمریکا، رهبری انتقام جویان را به عهده گرفت تا به کمک آن ها بتواند جلوی ارتش بسیار بزرگ سازندگان (Builders) را بگیرد، ارتشی که قصد داشت کهکشان ها را تحت سلطه خود در بیاورد؛ حتی برخی از امپراتوری های توانمندِ بین کهکشانی نظیر امپراتوری کری (Kree) و امپراتوری شی آر (Shi’ar) نیز در این کار شکست خوردند و در نهایت این انتقام جویان بودند که پیروز میدان شدند. این کار، هم باعث نجات بسیاری از تمدن ها از نابودی حتمی شد و هم باعث شد که پرچم این گروه در سرتاسر کهکشان به اهتزاز در بیاید و برای این گروه خوش نامی جهانی به ارمغان آورد.
این آرمان اصلی گروه انتقام جویان است؛ عده ای از قهرمان برای یک هدف مشترک گرد هم می آیند و با تهدیداتی که دیگران قادر به مقابله با آن نیستند، مبارزه می کنند. این شماره، نه تنها موقعیت انتقام جویان را به عنوان قدرتمندترین قهرمانان زمین، بلکه به عنوان بهترین قهرمانان جهان نیز تثبیت کرد. این لحظه، یکی از زیباترین و درخشان ترین لحظات را برای تاریخ کمیک های انتقام جویان رقم زد، قبل از اینکه همه چیز نابود شود.
۶ – دکتر دووم، ثانوس را می کشد!
هممم. هنوزم دستکش بی نهایت رو داری؟
نه، ندارم. اما من هنوز ثانوس هستم. بزرگ ترین غاصب عالم. و برای تو، همین کفایت میکنه.
کمیک (Secret Wars #8 (2015
وقتی حرف از خونریزی و قدرت مطلق می شود، کمتر خبیثی در دنیای مارول توان رقابت با ثانوس را دارد. او کسی است که زمانی کل جهان را به زانو درآورده بود و نزدیک بود تمام حیات را نابود کند. حتی به نظر می رسد فردی گستاخ و بسیار مغرور همچون دکتر دووم نیز برای مبارزه با این تایتان دیوانه کمی محتاطانه عمل کند.
اما در رویداد Secret Wars، دکتر دووم دیگر همان خبیث همیشگی نبود. او تبدیل به پادشاه و خدای مطلقِ دنیای نبرد (Battleworld) شده بود؛ حتی خلق یک دنیای جدید از خرابه های مالتی ورس مارول، به اندازهی این کارش جنجال برانگیز نبود. در این شماره دیدیم که دکتر دووم با حرکتی که فقط در بخش فیتالیتی بازی مورتال کامبت دیده می شود، ستون فقرات ثانوس را از سینه اش بیرون می کشد.
۵ – مرگ جهان مارول
اکنون دیوار ها فرو ریختند. من شکست خوردم. دیگر به هیچ چیز امید… یا باوری ندارم.
کمیک (Secret Wars #1 (2015
بیشتر رویداد های کمیکی، در مورد نبرد قهرمانان برای جلوگیری از تخریب دنیاست؛ اما کمتر اتفاق می افتد که در یک رویداد، آن هم در شماره یک، تمام جهان به کلی نابود شود. با اینکه در داستان های قبلی به این اتفاق اشاره شده بود، اما باز هم نابود شدن یونیورسی که برای دهه ها عاشقش بودیم، کمی شوکه کننده بود. بدتر از آن این است که این اتفاق، حتی جهان آلتیمت را هم با خود به ورطهی نابودی کشاند.
شماره اول کمیک Secret Wars، پر از لحظات فوق العاده بود. از نبرد “قهرمانان علیه قهرمانان” گرفته تا آخرین تلاش گروه ایلومیناتی برای حفظ آخرین تکه های باقی مانده از انسانیت؛ اما شاید هیچ چیز به اندازهی دیدن رید ریچاردز در آن حالت دل خواننده را به درد نیاورد. مردی که مرگ خانواده و دنیایش را با چشم هایش دید و پس از آن، امیدش به فردایی بهتر برای همیشه نابود شد.
۴ – ثور بار دیگر لیاقت خود را به دست می آورد
چیزی که زندگیم بهش تبدیل شده، چیز تاریکیه… اما تو بهترش کردی، اودین سان. آیا در والهالا منتظرم میمونی؟
برادر… امروز، تا آنجا با تو رقابت خواهم کرد.
کمیک (New Avengers #32 (2015
جیسون آرون با گرفتن لیاقت ثور و برگزیدن یک خدای تندر جدید به جای او، تغییرات بزرگی را در سری داستان های ثور ایجاد کرد. در آرک داستانی Time Runs Out، این تغییر هم چنان پا بر جا بود. در این شماره، اودینسانی را دیدیم که تنها یک دست داشت و به خاطر وضعیت حاضرش و نالایق بودنش بسیار شکسته و افسرده شده بود.
اما بالاخره توانست به رستگاری برسد. او و دیگر دوست سر خورده اش، هایپریون (Hyperion)، رهبری ماموریتی را بر عهده گرفتند که ممکن بود به قیمت جان شان تمام شود. هدف این ماموریت، مبارزه با بیاندر ها (Beyonders) در زادگاه شان بود.
ثور به چیزی جز یک مرگ شرافتمندانه فکر نمی کرد. او توانست برای مدتی هر چند کوتاه از قدرت پتک Thorr (همزاد ثور در یک دنیای دیگر) استفاده کند. هر چند بعد از پایان نبرد دیگر نتوانست آن چکش را بلند کند. این لحظه به خوانندگان نشان داد که اودینسان یکبار دیگر می تواند لیاقتش را برای استفاده از پتک به دست آورد.
او و هایپریون، هر دو با شجاعت تمام و حتی با خوشحالیِ سیری ناپذیر به پیشواز مرگ رفتند. هر چند که حوادثِ رویداد جنگ های پنهان سبب شد تا مرگ این دو دوام چندانی نداشته باشد، اما این امید را به خوانندگان داد که اودینسان هنوز هم می تواند به همان قهرمان دوست داشتنی سابق تبدیل شود؛ تنها کافیست که برای دست یابی به شرافت گذشته اش قیام کند.
۳ – دکتر دووم صورت خود را نشان می دهد
ماسکت رو بردار ویکتور.
تا همه بتونن این رو ببینن؟
تا همه بتونن چیزی رو ببینن که من می بینم… خدایی رو که به مردمش عشق می ورزد.
کمیک (Secret Wars #3 (2015
یکی از بزرگ ترین رازهای دنیای مارول این است که چهرهی دکتر دووم بدون ماسک چه شکلی است؟ آیا به همان اندازه که شایعات بیان کرده اند، ترسناک و بدشکل هست یا خیر؟ شاید او تنها به دلیل خودخواهی و غرور بیش از حدش نمی گذارد کسی چهرهی پشت ماسکش را ببیند. نویسنده های قبلی هر کدام به شیوهی خود به این پرسش پاسخ دادند؛ اما احتمالاً هیچ کدام به خوبی این شماره نتوانستند صورت واقعی او را توصیف کنند.
بعد از آن که دکتر دووم تبدیل به فرمانروا و خدای مطلقِ دنیای نبرد شد، خوانندگان توانستند جنبهی دیگری از این شخصیت را ببینند. در یک لحظهی نادر و احساسی، دووم به همسرش در دنیای نبرد یعنی سو استورم اجازه می دهد تا صورتش را ببیند. هر چند که این صحنه کمی دلخراش بود، اما توانست یکی از مهم ترین ضعف های ویکتور وان دووم را به خوانندگان نشان دهد. با اینکه همانند یک خدا قدرتمند است اما همچنان قادر به خوب کردن صورتش نیست و در نهایت بدبینی و ترس ذاتی او تبدیل به بزرگ ترین دشمنش در رویداد جنگ های پنهان شد.
۲ – نبرد ثور با سازندگان
بشریت باید از دانستن اینکه دورهی آن ها به اتمام رسیده خوشحال باشد.
انسان ها باید بدانند که این پایان آنهاست.
و من چی هستم اگر یک انسان نیستم؟
کمیک (Infinity #4 (2013
رویداد بی نهایت (Infinity) بدون شک، یکی از بهترین رویداد های تاریخ مارول است. چرا که در آن یک نویسندهی با استعداد به نام هیکمن با برخی از بهترین طراحان انتشارات مارول همکاری داشته است. در این شماره، یکی از بهترین همکاری های بین نویسنده و طراح (یعنی هیکمن و جروم اوپنا) را شاهد بودیم که در آن توانسته بودند به زیبایی هر چه تمام تر، نبرد حماسی انتقام جویان و سازندگان را به خوانندگان نشان دهند. در شماره ۴ این رویداد دیدیم که سازندگان ظاهراً موفق به شکست دشمنان خود شده اند. آن ها حتی ثور را مجبور کردند که در مقابل شان زانو بزند و حتی ثور این کار را کرد اما سپس مشخص شد که این کار ثور فقط ظاهر سازی بوده است. او در هنگام زانو زدن، پتکش را به فضا پرتاب کرد تا پس از گرفتن سرعت و شتاب لازم دوباره به صاحبش برگردد تا بتواند با کمک آن، یک حفرهی بزرگ را در وسط سینهی ارباب سازندگان به وجود بیاورد.
هیکمن و اوپنا از این کار به عنوان نقطهی بازگشت داستان استفاده کردند. چرا که بعد از آن، جریانِ جنگ به سود انتقام جویان پیش رفت. با اینکه پیروزی انتقام جویان نزدیک بود، اما آخرین جمله های آن سازندهی در حال مرگ، خبر یک اتفاق تاریک در آینده را می داد.
۱ – زندگی در جریانه…
دیگه نگران نیستم. چون الان به “گسترش” باور دارم. به این باور دارم که ما می تونیم به بقا ادامه بدیم. واقعاً نمی تونید ببینید؟ زندگی در جریانه.
کمیک (Secret Wars #9 (2016
از زمان شروع نویسندگی هیکمن در سری انتقام جویان، موضوع مرگ همیشه یک چیز رایج در داستان های او بود. “زندگی در جریانه…”؛ این جمله ایست که رید ریچاردز به دوستانش گفت و بعدها نیز به شیوه های مختلف توسط دیگر شخصیت ها تکرار شد. علیرغم تمام تلاش ها و فداکاری های که گروه ایلومیناتی برای جلوگیری از مرگ جهان انجام داده بودند، در پایان همه چیز از بین رفت.
اما این تمام ماجرا نبود. دکتر دووم توانسته بود با خلق دنیای نبرد برای زمان کوتاهی از نابود شدن کامل هستی جلوگیری کند و زمانی که رید ریچاردز نیز به قدرت های خدا مانند دست پیدا کرد، تصمیم گرفت تا دنیایی را که از دست داده بود دوباره بازگرداند. او به همراه مرد مولکولی (Molecule Man) دنیای مارول و تمامی کسانی که مرده بودند را به زندگی برگرداند؛ انتقام جویان را زنده کرد؛ واکاندا را نجات داد و الهام بخش پلنگ سیاه شد تا رهبر و پیشوای انسان ها شود؛ مادر مایلز مورالز را به زندگی بازگرداند و حتی دکتر دووم نیز در این تولد دوباره، نجات پیدا کرد. این بار اما دکتر دووم به عنوان یک خدا و امپراتور در قلعهی خود ظاهر نشد. بلکه مردی را دیدیم که صورتش ترمیم شده بود و این شانس را داشت تا از نو شروع کند و خود را جور دیگری به مردم نشان دهد.
اما سرنوشت جور دیگری برای رید ریچاردز و خانواده اش رقم خورد. آنها دیگر تنها چند ابرقهرمان یا کاوشگر نبودند؛ بلکه به پیشوایان این دنیای جدید تبدیل شده بودند. برای شخصیت هایی که آغازگر جهان و تاریخ مارول بوده اند، پایانی بهتر از این نمیتوان تصور کرد.
این داستان تنها پایان رویداد جنگ های پنهان (Secret Wars) نبود. بلکه پایانی بسیار موفق بر سری انتقام جویان به قلم جاناتان هیکمن نیز تلقی می شد. این تصور که مرگ، نابودی و یا آشوب اجتناب ناپذیر است، توسط هیکمن رد شد. او ثابت کرد که با امید، اراده و باوری راسخ می توان فردای بهتری را ساخت و زندگی همیشه راه خود را پیدا می کند.
نوشته ۱۵ لحظه برتر کمیک های انتقام جویان به نویسندگی جاناتان هیکمن اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.