توجه: این نقد تا جای ممکن از اسپویل داستان خودداری کرده است.
راستش را بخواهید نوشتن نقد برای فیلم لیگ عدالت شاید از سختترین کارهای ممکن باشد. چرا که بر خلاف بتمن علیه سوپرمن و فیلم های پیشین دنیای سینمایی دی سی (به جز واندروومن)؛ لیگ عدالت برای بهتر شدن مشکلات قبلی تلاش کرده و قدمی به سوی بهتر شدن برداشته است اما همچنان از یک فیلم قابل قبول فاصله دارد.
کارگردان: زک اسنایدر
تهیه کننده: چرلز روون، دبورا اسنایدر، جان برگ، جف جانز
فیلمنامه: جاس ویدون، کریس تریو
بر اساس داستانی از: زک اسنایدر، کریس تریو
موسیقی: دنی الف من
ناشر: وارنر براز پیکچرز
محصول کمپانی دیسی
بازیگران: بن افلک، هنری کویل، ایمی آدامز، گل گدوت، ازرا میلر، جیسون موموآ، ری فیشر و …
تاریخ اکران: ۱۷ نوامبر ۲۰۱۷ در آمریکا
مدت: ۱۲۰ دقیقه
خالقان: گاردنر فاکس
اما از همین ابتدا به امر سه نکته حائز اهمیت است:
۱- جاس ویدن فیلم را نجات داده است و تاثیر صد درصد مثبت بر روی فیلم داشته است.
۲-زک اسنایدر این بار بر خلاف فیلم های قبلی تنها مسئول پنجاه درصد خرابکاری های فیلم است.
۳-وارنر با سیاست کاهش زمان فیلم به مدت زمان کمتر برای پخش در سانس های بیشتر بزرگترین خیانت را به لیگ عدالت کرده است.
بگذارید ابتدای نقد را به نکات مثبت اختصاص بدهیم. بزرگترین نقطه قوت لیگ عدالت؛ لیگ عدالت است. اگر غایت نهایی فیلم های تیم آپ قهرمانی این مدلی جمع شدن چندتا قهرمان برای هدفی مشترک باشد؛ جاستیس لیگ به لطف ویدن (که علاقهمندان به سینما و تلویزیون میدانند، استاد تیم آپ های این مدلی است؛از اونجرز بگیر تا فایرفلای و…) این هدف را به زیبایی محقق میسازد. هدف فوق به قدری در فیلم موفق بوده است که شاید به تنهایی باعث چشم پوشی از اندکی از ایرادات فیلم (که یکی دوتا هم نیستند) بشود. دیدن قهرمان های کلاسیک دیسی در یک تیم آپ درست و تعامل درست هر کارکتر در تیم لذت خاصی در فیلم دارد.همچنین لازم به ذکر است که صحنه های جر و بحث میان اعضای تیم از ریشوت های ویدن بوده است که به کارکترپردازی شخصیت ها در تیم کمک کرده است.
شخصیت پردازی اعضای تیم اما تیر به هدف خوردهی دیگری است. بتمن افلک قوی تر از بتمن علیه سوپرمن ظاهر میشود. بتمنی که نقش رهبر تیم را دارد و از کرده های گذشته خود در برابر سوپرمن پشیمان است و احساس گناه میکند در کنار واندروومن گدات (که مانند فیلم اختصاصی اش روحیه بخش و دل انگیز است) از بهترین شیمی های مشاهده شده در فیلمهای ابرقهرمانی را به نمایش میگذارند و از قویترین اعضای لیگ در منظر کارکترپردازی هستند. راستش را بخواهید بعد از دیدن تریلرها فکر میکردم جیسون ماموا در نقش اکوامن تلاشی مذبوحانه برای پاک کردن سابقهی آکوامن است و حضور اکوامن در تیم به وان لاینرهایی مثل (my man) و (alright) ختم میشود. اما آرتور کری از لحاظ شخصیتی دقیقا همان اکوامنی است که پدرش را الگوی زندگی خود قراره داده و از مادرش و میراث آتلانتیسیش در ابتدای کار متنفر است.
بگذارید اما در اینجا چیزی را مشخص کنیم؛ برای مخاطبانی که آشنایی با اریجین کمیکی فلش، سایبورگ و آکوامن ندارند ساخت پیش نیاز کارکتر به اندازه کافی در فیلم دیده نمیشود و این دقیقا همان ضربه ای است که زک اسنایدر با نساختن فیلم سولوی این کارکترها و حمله به سمت ساختن جاستیس لیگ به دنیای دیسی زده است. البته لازم به ذکر است که قرار بوده همهی این پیش نیازها در این فیلم نشان داده شود اما با تصمیم احمقانه وارنر مبنی بر حذف ۵۰ دقیقه از فیلم حتی کارکتر پردازی درست هم در فیلم بی گزند نمانده است. فلش و سایبورگ هم دقیقا از ساخت و پرداخت درست به اریجین خود محروم شده اند اما تفاوتشان این است که بری الن در نقش کمیک ریلیف تیم با جوک هایش دل مخاطبین را به دست میاورد و سایبورگ…راستش را بخواهید سایبورگ تنها عضوی از تیم است که حتی در کمیک ها هم کارکتر پردازی چنان پیچیدهای ندارد چه برسد به سینما. شاید برای مخاطبین کمیک بوک ها حفرههای شخصیت پردازی با اطلاعات قبلی آنها پر شود اما برای مخاطبین عادی ممکن است سردرگمکننده به نظر برسند.
آخرین عضو لیگ اما بعد از دو فیلم بلاخره خود واقعیش را پیدا کرده است! سوپرمن از مرگ برگشته بهترین ورژن سوپرمن تا به حال در دنیای سینمایی دیسی است. سوپرمن احیا شده میخندد و به جان مردم اهمیت میدهد و مشکلات گوارشیاش هم گویا حل شده است.اگرچه صحنههای کنار آمدن سوپرمن با بازگشتش نیز به دست وارنر سلاخی شده است اما سوپرمن جدید و رابطهاش با اعضای تیم و به خصوص با بروس وین همچنان دلنشین است.
مقولهی دیگری که میتوان به آن اشاره کرد اتمسفر و لحن کلی لیگ عدالت است؛ این فیلم مانند فیلم های قبلی دیسی دارک نیست. آن فیلتر کذایی خاکستری که در جوخهی انتحار و بتمن علیه سوپرمن یا من آو استیل رنگ های روشن را هم تیره نشان میداد از فیلم حذف شده. اعضای جاستیس لیگ صحنه های کمدی درخوری دارند و جوک هایشان بر جای خود مینشینند. ویدن حتی به کارکترهایی که خیلی خشک هستند هم یک یا دو صحنهی فان داده است تا بر انسان بودن آنها بیفزاید.
اما بخش تاریک این نقد مربوط به نکات منفی فیلم است که متاسفانه اصلا هم کم نیستند.در وهلهی اول باید گفت صحنه های ضبط شده توسط هر دو کارگردان تقریبا مشخص است اما به هیچ وجه دو دستگی که در بعضی از نقدها به آن اشاره شده بود در لحن و ریتم فیلم دیده نمیشود.در عوض فیلم از وضعیت بدتری رنج میبرد؛ آشفتگی در لحن روایی ! ایراد بزرگی که بخش بزرگی از آن بر دوش فیلمنامهی شلوغ زک اسنایدر و کریس تریو و بخش دیگری از آن بر دوش وارنر جهت کوتاه کردن مدت فیلم است. فقط تصور کنید اگر جاس ویدن فن سرویس های بی مورد اسنایدر(مانند آیریس وست) را حذف نکرده بود تعداد شاخه های داستانی پرداخته نشده تا چد حد افزایش پیدا میکرد. در لیگ عدالت هم اسنایدر و تریو چنان فیلم خودشان را بزرگ کرده اند که کنترل بخش هایی از فیلم از دستشان در رفته است (البته به طرز بهتری از بتمن علیه سوپرمن) در این میان صحنه های کات شده وارنر هم فیلم را بیش از پیش شلوغ نشان میدهد. در کل فیلم عجلهی خاصی برای رسیدن به نقطهی “قهرمانان علیه شرور بزرگ” دیده میشود که ریتم روایی فیلم را درهم میریزد. مشکل بزرگ بعدی مثل همیشه در فیلم های اسنایدر، نبود صحنه های معمولی و پاساژ است (البته ویدن چند صحنه پاساژ خیلی خوب در فیلم قرار داده است)
در فیلم های اسنایدر صحنه ها و سکانس های “باحال” زیاد است اما وقتی این صحنه هارا کنار هم بگذارید شبیه یه کلیپ فن مید در یوتیوب است که پر است از تک سکانس های “باحال” اما هیچ صحنهی ربط دهندهای بین این سکانس ها نیست. دیالوگ های کریس تریو و اسنایدر هم گاها به شدت “سنگین و پوچ” مینمایند.
از شلوغی و بی نظمی فیلم اما اگر بگذریم ویلن فیلم فاجعه ایست فراموش نشدنی.استپن ولف یک غول تماماً سی جی آی است که جز یک داستان پیشینه هیچ چیزی در فیلم ندارد.نه دیالوگ درست و حسابی و نه نقش آنچنانی. استپن ولف یک ویلن ضعیف در یک داستان تهاجم به زمین است که اکر با رقیب مارولیاش یعنی لوکی (که تقریبا اونجرز را از داخل نابود کرد) مقایسه اش کنیم هیچ حرفی برای گفتن ندارد (حتی اگر مقایسه هم نشود هم حرفی برای گفتن ندارد !). استپن ولف از لحاظ کارکتر پردازی به شدت تهی است و فقط زور بازوی چشم گیری دارد.
انتخاب پس زمینه تمام سی جی آی از اشتباهات دیگر اسنایدر است که در کنار سی جی آی استپن ولف از ضعفهای جلوههای ویژه فیلم شمرده میشوند. سیبیل هنری کویل اگرچه به نظرم آنچنان قابل تشخیص نیست و چه بسا اگر خود استدیو سیبیل داشتن کویل را جار نزده بود کسی آنچنان متوجه وجودش نمیشد.
در نهایت باید گفت لیگ عدالت قدمی برای بهتر شدن دنیای دیسی برداشته است اما این نیت مثبت توسط دخالت های استدیو، پایه های ضعیف دنیای سینمایی و کارگردانی و فیلمنامه نویسی ناقص زک اسنایدر و تریو خدشه دار شده است.به طور قطع اگر ویدن و اسنایدر از ابتدای پروژه در کنار یکدیگر فعالیت میکردند شاهد فیلمی به مراتب بهتر و خوشساخت تر بودیم؛ اما همهی این مشکلات مانع حداقل یکبار دیدن و لذت برن از لیگ عدالت نمیشود.