فلش از مهم ترین و محبوب ترین ابرقهرمانان دی سی به شمار می آید و نقش مهمی را در بسیاری از رویدادهای جهان دی سی ایفا کرده است. او یک اسپیدستر (Speedster) یا به عبارتی یک تندرو است که قدرتش را از یک منبع انرژی به نام نیروی سرعت یا اسپیدفورس (Speed Force) می گیرد. نیروی سرعت این امکان را به فلش می دهد تا بسیاری از قوانین فیزیک را در هم بشکند و بتواند با سرعتی غیر قابل وصف فکر کند و بدود یا با کنترل ارتعاشات مولکولی بدنش، از میان اجسام عبور کند. هم چنین به دلیل اتصال او به اسپیدفورس، زخم هایش بسیار سریع تر از حالت عادی التیام پیدا می کنند.
در طول تاریخ دی سی، چندین نفر نام فلش را به دوش کشیدهاند که از مهم ترین آنها می توان به جی گریک (عصر طلایی)، بری آلن (عصر نقرهای و برنزی) و والی وست (پس از رویدادِ بحران در زمین های نامحدود) اشاره کرد. فلش از آن دسته قهرمانانی است که داستان های خوب و موفق بسیاری داشته است و گزینش تعداد محدودی از آن ها کار بسیار مشکلی است؛ از این رو در این مقاله تنها به معرفی داستان هایی می پردازیم که تاثیر بسزایی بر روی شخصیت پردازی و تاریخ این ابرقهرمان داشتهاند.
نکته: رتبه ها بر اساس تاریخ انتشار است.
۲۰ – (Origin of The Flash (Flash Comics #1, 1940
دکتر: این پسر سریع ترین انسانی خواهد بود که تا حالا روی زمین قدم گذاشته! عناصر موجود در آبِ سنگین، می توانند سرعت واکنش های انسان را بسیار بالا ببرند.
این داستان به معرفی اوریجین (Origin) یا خاستگاه نخستین فلش، یعنی جی گریک می پردازد و از دید بسیاری یکی از مهم ترین کمیک های تاریخ دی سی است. گاردنر فاکس (نویسنده) و هری لمپرت (طراح) به کمک یکدیگر، این داستان ساده اما مهم را خلق کردند.
در اواخر دههی ۳۰، یک حادثهی آزمایشگاهی سبب می شود تا دانشجویی به نام جی گریک در معرض بخار آب سنگین قرار بگیرد و با تنفس آن به مدت دو هفته به کما برود. جی گریک پس از به هوش آمدن متوجه می شود که می تواند با سرعت فوق العادهای بدود و حتی فکر کند. سپس تصمیم می گیرد تا از توانایی هایش برای مبارزه با گانگستر ها و انسان های خبیث استفاده کند و هویت مخفی فلش را برای خود برمیگزیند. در ادامهی داستان، روزی جوآن ویلیامز (معشوقهی جی گریک و بعدها همسرش) برای پیدا کردن پدرش یعنی سرگرد ویلیامز که ربوده شده بود، از جی درخواست کمک می کند. این آدمربایی توسط یک گروه جاسوسی به نام چهار بینقص (Faultless Four) صورت گرفته بود و هدف اصلی آن ها بمباران اتمی شهر بود. در پایان، جی موفق می شود تا سرگرد ویلیامز را نجات دهد و از اجرا شدن نقشهی آنها جلوگیری کند.
اما فراموش نکنیم که اهمیت این کمیک تنها به معرفی فلشِ عصر طلایی خلاصه نمی شود. داستان فرعیای که ضمیمهی این کمیک مهم شده بود، دو تن از مهم ترین ابرقهرمانان دی سی، یعنی هاک من و جانی تاندر را نیز برای نخستین بار به خواننده معرفی کرد.
جی گریک تا سال ها فلشِ اصلی دنیای دی سی باقی ماند. اما پس از ریبوت داستان های فلش و آمدنِ بری آلن، برای مدتی غایب بود. تا این که انتشارات دی سی برای بازگرداندن او و برخی دیگر از ابرقهرمانان دورهی طلایی از ایدهی مالتی ورس (جهان های موازی) استفاده کرد و جی گریک را فلشِ زمین دوم نامید.
۱۹ – (Mystery Of The Human Thunderbolt (Showcase #4, 1956
بری آلن (در حال خواندن Flash Comics #1): خیلی دوست دارم بدونم وقتی سریع ترین مرد جهان بشی چه حسی پیدا می کنی. فکر نکنم هرگز بفهمم. به هر حال، وجود فلش فقط حاصل تخیلات یک نویسندهست.
در سال ۱۹۵۶، دی سی تصمیم به بروز رسانی برخی از ابرقهرمانان خود گرفت. در نتیجهی این تصمیم، روبرت کنیگر (نویسنده) و کارماین اینفنتینو (طراح) شخصیتی را خلق کردند که بعدها به مهم ترین و محبوب ترین فلش تبدیل شد.
بری آلن یک پلیس محقق است که به دیر رسیدن سر قرار هایش مشهور بود و این موضوع، نامزدش یعنی آیریس وست را همواره عصبی می کرد. شبی در هنگام خروج از محل کار، بری بر اثر اصابت رعد و برق به همراه ریخته شدن مواد شیمیایی بروی بدنش به قدرت های فراانسانی دست پیدا می کند و تصمیم می گیرد از آن ها برای مبارزه با جرم و جنایت استفاده کند. او لباس قرمز رنگ مخصوصی را می سازد و آن را در یک انگشتر جا می دهد. هم چنین علاقهاش به جی گریک که ابرقهرمان محبوبش بود، سبب می شود تا نام فلش را برای خود انتخاب کند. بری آلن در اولین ماموریتش، فردی به نام مرد لاکپشتی (Turtle Man) که یک دزدِ بسیار کُند بود را دستگیر می کند و تحویل پلیس می دهد. خالی از لطف نیست که بدانید یکی از مشهور ترین صحنه های قسمت اول (Pilot) سریالِ فلش (۲۰۱۴) از این کمیک اقتباس شده است؛ زمانی که بری پس از ورود به رستوران متوجه می شود که زمان برایش آهسته می گذرد و او یک گارسون را در حال افتادن بر روی زمین می بیند. (صحنهی کمیکی مورد اقتباس در این عکس)
هم چنین لازم به ذکر است که بسیاری از محققان، این داستان را آغازگر عصر نقرهای کمیک بوک می دانند.
۱۸ – (Meet The Kid Flash (The Flash #110, 1960
آیریس وست: بری، دوست دارم با برادرزادهم، والی، آشنا بشی. اون سرپرست انجمن هواداران فلش توی شهر خودشونه.
این شماره از کمیک های فلش، در اصل یک داستان دو قسمتی است که بخش اول آن مربوط به مبارزهی فلش با یکی از دشمنانش به نام Weather Wizard است؛ اما بخش دوم آن یکی از مهم ترین شخصیت های موجود در تاریخ فلش و حتی دی سی کامیکس، یعنی والی وست را برای اولین بار به خواننده معرفی می کند. والی، برادرزادهی آیریس وست است و علاقهی زیادی به فلش دارد. او به سنترال سیتی (Central City) می آید تا با قهرمان محبوبش ملاقات کند. آیریس که در آن زمان هنوز از هویت فلش با خبر نبود، گمان می کرد بری آلن از دوستانِ فلش است و به همین دلیل، از بری می خواهد تا قرار ملاقاتی بین فلش و والی بگذارد. هنگامی که بری آلن با هویت فلش در محل کارش با والی حرف می زد، در کمال ناباوری، برای بار دوم صاعقهی دیگری درست به همان نقطهای برخورد می کند که دو سال پیش، بری را مورد اصابت قرار داده بود؛ اما این بار به والی وست برخورد می کند و بدین ترتیب شخصیت کید فلش (Kid Flash) خلق می شود. البته بعداً نویسندهی بزرگی به نام مارک وید، اوریجین والی را بروز رسانی کرد که در موارد بعدی به آن می پردازیم.
۱۷ – (Flash of Two Worlds (The Flash #123, 1961
بری آلن: من هم مثل شما تبدیل به سریع ترین مرد جهانِ خودم شدم. راستش، خوندن داستان های شما، برای من الهام بخش بود و باعث شد تا هویت مخفی فلش رو برای خودم انتخاب کنم.
در یک رویداد خیریه که توسط آیریس وست تدارک دیده شده بود، شعبده بازی که وظیفهی سرگرم کردنِ بچه های بی سرپرست را بر عهده داشت، در صحنه حضور نمی یابد و بری آلن مجبور می شود تا به جای او، بچه ها را سرگرم کند. او هنگامی که در حال انجام دادن یک تردستی بود، با سرعت بسیار زیاد مولکول های بدنش را به لرزه در می آورد و به طور کاملاً اتفاقی وارد یک دنیای دیگر می شود. سپس می فهمد نام شهری که در آن قرار دارد کیاِستون سیتی (Keystone City) است؛ کیاِستون محل زندگی جی گریک، فلشِ زمین دوم، است و بری آلن به خاطر خواندن کمیک های جی گریک با آن آشنایی داشت. بری پس از ملاقات با قهرمانِ مورد علاقهاش متوجه می شود که او اکنون بازنشسته شده است و با دوست دخترش، جوآن، ازدواج کرده است. اما جرایمی که اخیراً توسط سه دشمن قدیمی جی گریک یعنی Thinker و Shade و Fiddler صورت گرفته بود او را مجبور کردهاند تا به حرفهی ابرقهرمانی بازگردد و در ادامه با کمک بری آلن موفق می شود تا این سه نفر را متوقف کند. (لحظهی خداحافظی جی گریک و بری آلن در این عکس)
این کمیک که توسط هری لمپرت و گاردنر فاکس (خالقان جی گریک) خلق شد، یکی از مهم ترین کمیک های تاریخ فلش و حتی تاریخ کمیک بوک است؛ زیرا برای اولین بار باعث معرفی ایدهی جهان های موازی یا همان مالتی ورس (Multiverse) شد که بعدها زمینه های داستانی بسیار خوبی را برای دی سی و هم چنین دیگر کمپانی ها از جمله مارول فراهم کرد.
۱۶ – (Menace of the Reverse-Flash (The Flash #139, 1963
بری آلن: فلشِ قرن ۲۵ کاملاً برعکس من عمل می کنه. به جای این که مدافع قانون باشه، یک قانون شکنه!
مخترعی به نام دکتر دریک، یک کپسول زمان که لباس فلش را در خود داشت، به قرن بیست و پنجم می فرستد. کپسول زمان یک ماهوارهی فضایی است که توانایی ارسال اجسام به خط های زمانی مختلف را در بردارد. بعد ها این دانشمند متوجه می شود که ساعت اتمی مورد استفاده در این کپسول، در اثر سفر زمانی به یک بمب اتم تبدیل خواهد شد و هزاران انسان را در زمان آینده خواهد کشت. بری آلن که شخصاً لباسش را برای انجام این آزمایش اهدا کرده بود و در جریان این سفر قرار داشت، تصمیم می گیرد تا با کمکِ تردمیل کیهانی (Cosmic Treadmill) به آینده سفر می کند تا از وقوع این فاجعه جلوگیری کند.
در قرن ۲۵، فردی به نام ایوبارد ثاون (Eobard Thawne) که در محل برخورد کپسول زمان حضور داشت، لباس فلش را می دزدد و با تقویت اثر نیروهای باقی مانده در لباس، به قدرت های فلش دست می یابد و تصمیم می گیرد به بزرگ ترین جنایتکار تاریخ تبدیل شود. سپس رنگ لباسِ فلش را تغییر می دهد و خود را پروفسور زوم و فلش معکوس (Reverse Flash) می نامد. در ادامه، فلش موفق می شود پرفسور زوم را متوقف کند و در پایان، با پیدا کردن بمب اتم، آن را به یک مکان امن منتقل می کند تا با انفجارش به کسی آسیب نرسد. در آخر نیز، فلش لباسی را که ایوبارد از آن استفاده کرده بود، نابود می کند تا دیگر مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
این داستان، اولین و ضعیف ترین اوریجین ایوبارد ثاون را به خوانندگان معرفی کرد. بعدها نویسنده های دیگری از جمله مارک وید، جف جانز و… هر کدام به نوعی پیشینهی او را تغییر دادند و طی بروز رسانی های مختلف، جزئیاتی را به آن اضافه کردند. اما به هر حال، خبیثی که در حال حاضر یکی از برترین ویلن های دنیای کمیک است، نخستین بار در این داستان خلق شد.
۱۵ – (The Gauntlet of Super Villains (The Flash #155, 1965
میرور مستر: چرا از این گردهمایی سود نبریم؟ همهی ما دارای توانایی های منحصر به فردی هستیم و با ترکیبشون می تونیم به یک نیروی شکست ناپذیر تبدیل بشیم.
میرور مستر که دوران حبس خود را سپری می کرد، ناگهان متوجه می شود که یک نیروی ناشناخته، او را به خارج از زندان تلپورت کرده است. او برای دوختن لباس مخصوصش نزد یک خیاط می رود و در کمال ناباوری، دیگر دشمنان فلش را در آنجا می یابد. در این گردهمایی معلوم می شود که تک تک آن ها به یک شکل، یعنی با استفاده از تلپورت، از زندان فراری داده شدهاند. سپس تصمیم می گیرند با هم متحد شوند تا با تشکیل یک گروه خلافکار، شانس بیشتری برای متوقف کردن فلش داشته باشند. در ادامهی داستان، مشخص می شود آن فردی که دشمنان فلش را از زندان فراری داده، گوریلی به نام گراد است که می خواهد با قرار دادن این خبیث ها بر سر راه فلش، از سرعت او بکاهد تا مانع نقشه هایش برای حمله به دنیا نشود. فلش که به خاطر اطلاع رسانی سولووار (Solovar)، شاه گوریلا سیتی، از نقشهی گراد با خبر شده بود، در نهایت موفق می شود گراد و دیگر دشمنانش را متوقف کند.
کاپیتان کولد، میرور مستر، کاپیتان بومرنگ، پایدپایپر، هیت وِیو و تاپ (The Top) در این داستان، گروهی را تشکیل دادند که بعدها به اسم یاغی ها یا روگز (The Rogues) معروف شدند. این گروه هر چند در ابتدا تهدید چندانی به حساب نمی آمد، اما مانند دیگر شخصیت ها و گروه های دی سی، در طول تاریخ بروز رسانی شد و اکنون یکی از مهلک ترین و برترین گروه های خبیثِ دنیای کمیک به حساب می آید. بعدها بقیهی دشمنان فلش مثل تریکستر (Trickster) و یا Weather Wizard نیز به این گروه اضافه شدند و کاپیتان کولد نیز تبدیل به رهبر اصلی این گروه شد.
۱۴ – (Superman’s Race With The Flash (Superman #199, 1967
هل جوردن: هنوز یه چیز مونده که باید مشخص بشه.
سوپرمن: چه چیزی؟
هل جوردن: بالاخره کدومتون سریعتره؟
این داستان یکی از نمادین ترین و ماندگار ترین کمیک های تاریخ فلش و سوپرمن است که توسط جیم شوتر که در آن زمان تنها ۱۶ سال سن داشت نوشته شد. طراح آن هم کسی نبود جز کرت سوان فقید (Curt Swan) که خیلی ها او را بهترین طراح تاریخ سوپرمن می دانند. سوپرمن و فلش هر دو از سریع ترین ابرقهرمانان دی سی هستند و این پرسش که کدام یک از آن ها سریع تر هست، همواره برای طرفداران مطرح بوده است. تا این که دی سی کامیکس تصمیم می گیرد در این کمیک تاریخی به این پرسش پاسخ دهد.
سازمان ملل از این دو عضو لیگ عدالت می خواهد که مسابقهای برگزار کنند تا پولی که از فروش بلیط های آن به دست می آید صرف امور خیریه شود و به کشور های توسعه نیافته کمک کنند. در همان حال، دو گروه مافیایی خلافکار نیز بر روی این مسابقه و برد یکی از قهرمانان شرط بندی می کنند و هر گروه با ایجاد مانع بر سر راه ابرقهرمانِ منتخبِ گروه دیگر سعی می کند نتیجهی شرط بندی را به نفع خود تغییر دهد.
به طور یقین زیباترین صحنه های این داستان تک قسمتی مربوط به بخش هایی است که فلش و سوپرمن برای نجات همدیگر از تله های آن دو باند مافیایی، مسابقه را رها کرده و به کمک هم تیمی خود می شتابند. صحنه هایی که به زیبایی، شرافتِ اخلاقی این دو ابرقهرمان دوست داشتنی را به خوانندگان نشان می دهند. اما عاملی که بیشتر از همه تحسین همگان را برانگیخت، پایان هوشمندانهی آن بود. سوپرمن و فلش که هر دو در پایان از شرط بندی آن دو گروه مافیایی خبردار شده بودند، تصمیم می گیرند تا با هم از خط پایان عبور کنند؛ در این صورت مسابقه برندهای نخواهد داشت و هیچ یک از آن دو گروه تبهکار در شرط بندی پیروز نمی شوند. (در این عکس)
سوپرمن و فلش چند بار دیگر نیز با هم مسابقه دادند که هیچ کدام برندهی مشخصی نداشت. تا این که در کمیک Flash: Rebirth (2009) مشخص می شود که فلش به طور عمدی و به نفع خیریه این مسابقه را مساوی کرده و او بسیار سریع تر از سوپرمن است. (در این عکس)
۱۳ – (The Death Of Iris Allen (The Flash #275-284, 1979
بری آلن: قراره دوباره مجازاتِ قصاصِ تو در قرن ۲۵ اجرا بشه و بعد از مجرم شناخته شدنت، به سرنوشتی که لایقشی می رسی.
حق با آیریس بود. تو هیچی به جز یه تفالهی زرد رنگ نیستی.
قبل از پرداختن به این داستان، لازم است تا توضیحاتی را در مورد پیشینهی آیریس وست داشته باشیم (پیش از دوره New 52):
اریک و فِرن راسل دو شهروند قرن ۳۰ام و پدر و مادر واقعی آیریس وست بودند که برای نجات دخترشان از جنگ اتمی در حال وقوع، او را به قرن بیستم و نزد خانواده وست فرستادند؛ خانواده وست که فرزند آخر خود را به علت زایمان ناموفق از دست داده بودند، آیریس را به فرزند خواندگی قبول می کنند. آیریس بعدها به یک خبرنگار حرفهای تبدیل می شود و در سنترال سیتی با بری آلن آشنا شده و با او ازدواج می کند. او تا زمان ازدواج از هویت مخفی همسرش آگاه نبود تا اینکه در یک شب، بری آلن به صورت ناخواسته، در خواب شروع به حرف زدن می کند و هویت مخفیاش را لو می دهد.
به غیر از بری آلن، ایوبارد ثاون نیز عاشق آیریس بود. او در یک شب به خانهی بری آلن می رود و آیریس را تهدید به مرگ می کند و از او می خواهد تا بری را به خاطر او ترک کند. سپس با کمک تکنولوژی قرن ۲۵، حافظهی آیریس را دستکاری می کند تا اتفاقات آن شب را فراموش کند و چیزی به بری نگوید. در شب بعد، آیریس و بری به یک مهمانی بالماسکه دعوت می شوند و در آن مهمانی، افراد زوم، بری آلن را مسموم می کنند و او بیهوش می شود. زمانی که آیریس به اتاق دیگری می رود تا برای بری آب بیاورد، بار دیگر پروفسور زوم در صحنه حاضر می شود و همان درخواست را از آیریس می کند. آیریس برای بار دوم پیشنهاد زوم را رد می کند و به ایوبارد می گوید که مرگ را به بودن با او، ترجیح می دهد. زوم که بسیار خشمگین شده بود، با قدرت ارتعاش شدید خود، دستش را وارد سر آیریس می کند و او را می کشد. سپس می گریزد و قتل آیریس را به گردن کِلیو یورکین (یکی از دشمنان فلش) که در صحنه حضور داشت، می اندازد. هر چند در ادامهی داستان، هویت قاتل واقعی آیریس برای فلش مشخص می شود. (صحنه قتل آیریس در این عکس)
قتل آیریس، تلخ ترین حادثهای بود که تا آن زمان در کمیک های فلش اتفاق افتاده بود و پس از آن، کمیک های فلش لحن جدی تری به خود گرفتند. این اتفاق، از لحاظ روانی، بری را به شدت تحت تاثیر قرار داد و از آنجا که هل جوردن و دیگر اعضای لیگ عدالت، درخواست بری برای زنده کردن دوبارهی آیریس را رد کرده بودند، رابطهی بری با آن ها شکراب شد. این داستان هم چنین جایگاهِ پروفسور زوم را به عنوان دشمن اصلیِ فلش تثبیت کرد.
با این حال، بعدها مشخص می شود که آیریس نمرده است بلکه روح یا همان خودآگاهی او توسط پدر و مادر اصلیاش (که از جنگ اتمی نجات یافتهاند) به یک جسمِ دیگر در قرن سیام منتقل شده و او در قید حیات است.
۱۲ – (The Slayer and The Slain (The Flash #324, 1983
فلش: بلند شو، بلند شو! امکان نداره مرده باشی!
بدون شک این کمیک، منفور ترین داستان تاریخ فلش است و دی سی با این کار، ضربهی وحشتناکی به شخصیت پردازی بری آلن وارد کرد. بری که هنوز از مرگ آیریس رنج می کشید، تصمیم می گیرد با نامزد جدیدش، فیونا وِب، ازدواج کند. اما در روز عروسی، دوباره سر و کلهی پروفسور زوم پیدا می شود و بری برای متوقف کردن او، به ناچار، مراسم ازدواجش را ترک می کند. در حین نبرد، زوم تصمیم می گیرد تا برای عذاب دادن بری، نامزد جدیدش را به همان شیوهای که منجر به قتل آیریس شد، بکشد. بری این بار کنترل خود را از دست می دهد و با شکستن گردن زوم، او را به قتل می رساند. در نهایت نامزد بری، به دلیل غیبت او در مراسم، دیوانه می شود. (در این عکس)
کشتن پروفسور زوم منجر به شروع داستان هایی شد که به محاکمهی فلش (The Trial of The Flash) معروفاند و تا آخرین شمارهی این سری (یعنی تا شماره ۳۵۰) ادامه پیدا کردند. البته در پایان، بری آلن تبرئه می شود و به قرن سیام می رود تا با عشق حقیقیاش، آیریس وست زندگی کند و تا رویداد «بحران در زمین های نامحدود» به زمان حال باز نمی گردد.
۱۱ – (A Flash of The Lightning (Crisis On Infinite Earths #8, 1985
بری آلن: امید وجود داره. امید همیشه هست. وقتشه که دنیا رو نجات بدیم!
«بحران در دنیاهای نامحدود» یکی از مهم ترین رویداد های تاریخ دی سی است و به قدری اهمیت دارد که پس از پایان انتشارش، تاریخ دی سی به دو دورهی پیش از بحران (Pre-Crisis) و پس از بحران (Post-Crisis) تقسیم شد. در این رویداد، دانشمندی به نام پِرایا (Pariah) قصد داشت با انجام آزمایشی به راز خلقت پی ببرد؛ اما آزمایش او سبب بیدار شدن آنتی مانیتور شد. آنتی مانیتور یکی از اولین مخلوقات جهان کیهانیِ دی سی و از قدرتمندترین و خطرناک ترین شرور های دی سی است که در واقع تجسم پادماده محسوب می شود. پس از احضار آنتی مانیتور، او تصمیم می گیرد تا با نابود کردن تمام دنیاهای موازی به یگانه حاکمِ هستی تبدیل شود.
بری آلن در آن زمان، در قرن ۳۰ام با همسرش، آیریس وست، زندگی می کرد. اما وقتی که نابود شدن دنیای پیرامونش را دید، بار دیگر به سال ۱۹۸۵ می رود تا دوستانش را از وجود خطر آگاه کند. فلش که توانایی سفر به دنیاهای موازی را داشت، توسط آنتی مانیتور در دنیای پادماده (Antimatter Universe) زندانی و شکنجه می شود تا دردسری برای نقشه هایش درست نکند. در ادامه، بری موفق به فرار می شود و زمانی که آنتی مانیتور با سلاح پادمادهای (Antimatter Cannon) قصد نابودی جهان را داشت، بری آلن با دویدن به دور سلاح و جذب انرژیاش، سلاح را نابود کرده و جانش را برای نجات جهان فدا می کند. (در این عکس)
در پایان داستان، آنتی مانیتور کشته می شود و مفهوم مالتی ورس برای چندین سال از دنیای دی سی حذف می شود. البته سال ها بعد معلوم می شود که بری آلن نمرده است بلکه روح او وارد اسپیدفورس شده است. البته لازم به ذکر است که در آن زمان هنوز ایدهی اسپیدفورس خلق نشده بود و در کمیک Flash: Rebirth (2009) جریان زنده ماندن بری آلن مشخص شد. پس از مرگ بری، والی وست که به شدت تحت تاثیر فداکاریِ مرشد و الگوی زندگیاش قرار گرفته بود، تصمیم می گیرد با پوشیدن لباس بری آلن و تغییر اسمش از کید فلش به فلش، میراث او را زنده نگه دارد. (در این عکس)
پس از نابودی مالتی ورس و یکی شدن جهان های موازی، تغییراتی در تاریخ داستان های دی سی کامیکس ایجاد شد. با ترکیب شدن تمام جهان های موازی باقی مانده با زمین اول، زمین جدیدی به نام New Earth خلق شد. جی گریک و دیگر ابرقهرمانان انجمن عدالت آمریکا (JSA) که پیش از این، قهرمانان زمین دوم تلقی می شدند، دچار تغییر و تحولِ تاریخی شده و به قدیمی ترین قهرمانان دی سی، یا به عبارتی، به پیکسوت های دنیای اصلی دی سی تبدیل شدند. پس از این رویداد، داستان های فلش وارد فصل جدیدی شد و نویسنده های بزرگی مثل مارک وید و جف جانز، نقش بسزایی را در رشد داستان ها و شخصیت پردازی این ابرقهرمان محبوب ایفا کردند.
نوشته سیری در کمیک های The Flash | معرفی مهم ترین داستان های تاریخ فلش – بخش اول اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.