اساطیر نورس، شاید از محبوب ترین اسطوره های موجود در جهان باشند که همواره در مدیاهای مختلف سرگرمی حضور چشم گیری داشتند و در دهه های ۶۰-۷۰ میلادی نیز توسط استن لی و جک کربی، به درون دنیای کمیک های مارول راه یافتند. به لطف این دو خالق افسانهای، اسطوره های نورس برای اولین بار در کمیک Journey into Mystery با شکلی مدرن و جذاب تر وارد صنعت کمیک شدند و تا به امروز بواسطهی زحمات نویسندگان سری کمیک های ثور به یکی از بخش های جدانشدنی و محبوب دنیای مارول تبدیل شدهاند و به عنوان یکی از برترین اقتباس های موجود از این اسطوره ها شناخته می شوند.
در زمان باستان، آزگارد سرزمینی پهناور، منجمد و بی حاصل بود تا اینکه یمیر، فرمانروای وقت غول های یخی، تصمیم گرفت از این سرزمین به نفع خود استفاده کند؛ به همین دلیل به همراه گاوی جادویی به نام آوئومبلا به آزگارد سفر کرد و پس از اینکه این گاو، تمام یخ های آزگارد را بلعید، نخستین موجود اهل آزگارد به نام بوری (Buri) متولد شد.
بعدها بوری با غولی مونث وصلت کرد و صاحب فرزندی به نام بور (Borr) شد که او نیز با غولی یخی به نام بستلا (Bestla) ازدواج کرد و این دو صاحب سه فرزند به نام های اودین (Odin)، ویلی (Vili) و وه (Ve) شدند؛ طبق اسطوره شناسی دنیای مارول، پس از اینکه اودین و برادرانش بالغ شدند، توانستند غول های یخی و یمیر را شکست دهند و سپس در کنار هم، دانه های درختی را در آزگارد کاشتند که به درخت جهان معروف شد، همان درختی که امروزه آن را با نام ایگدراسیل (Yggdrasil) می شناسیم.
ایگدراسیل رشد کرد و دارای سه ریشهی اصلی شد:
- چاه میمیر (Well Of Mimir): ریشهای که به قلمرو یوتونهایم متصل است، این چاه همان جاییست که اودین در آن به منظور کسب دانایی یکی از چشمانش را فدا کرد.
- چشمه هورگلمیر (Spring Of Hvergelmir): ریشهای که به قلمرو نیفلهایم متصل است و در انتهای خود به قلمرو هل می رسد.
- چاه ویرد (Well Of Wyrd): ریشهای که شهر آزگاردیا، محل زندگی خدایان، را در برگرفته است؛ چاهی که نورن ها (مسئولین و ناظران سرنوشت) در آن زندگی می کنند.
گفته می شود ایگدراسیل دارای میوه هایی از جنس طلا است؛ میوه هایی که در زمان های دور، سه مبارز برای به دست آوردنشان فرستاده شدند.
علاوه بر این، ایگدراسیل به دلیل رابط بودن میان ۹ قلمرو، حامل علم و دانش زیادی است و اگر فردی، بخشی از وجود خود را برای درخت فدا کند می تواند بخشی از این علم و دانش را به دست آورد؛ که اودین و پسرش ثور، در جوانی، خود را برای به دست آوردن دانش و بصیرت از شاخه های این درخت به دار آویختند!
آسیر ها و آزگارد (Asgard)
در میان قلمرو های درخت ایگدراسیل، قلمروی آزگارد از همه بالاتر است. آزگارد سرزمینی وسیع و مسطح است که در میان فضا قرار گرفته و به محل زندگی خدایان مشهور است، آزگارد بوسیلهی پلی جادویی به نام بایفراست به نه قلمروی دیگر متصل می شود، در حقیقت بایفراست به منزلهی پرتالی است که به خدایان آزگارد اجازه می دهد تا به تمام قلمرو های ۹ گانه سفر کنند. بایفراست در دنیای مارول معمولاً به صورت پلی رنگین کمانی به تصویر کشیده می شود که توسط ایزد نور و نگهبان قلمرو یعنی هایمدال محافظت می شود.
هایمدال برادر یکی از معروف ترین جنگجویان آزگارد، لیدی سیف است و به علاوه از نزدیک ترین متحدان ولیعهد آزگارد، یعنی ثور محسوب می شود. هایمدال به کمک شمشیر جادویی خود هُفوند که معمولاً با نام شمشیر بایفراست نیز شناخته می شود این توانایی را دارد تا به ارادهی خود پل بایفراست را باز یا بسته کند.
تصور پایه بر این است که قلمرو آزگارد در اثر برخوردِ دو قلمرو موسپلهایم (قلمروی آتش)و نیفلهایم (قلمروی یخ)به وجود آمده است؛ با این حال، به دلیل توالی و تکرار چرخهی راگناروک در این قلمرو، هیچکس از نحوهی حقیقی به وجود آمدن آن مطلع نیست. در تاریخچهی آزگارد بیان می شود که مدت زمان شکل گیری و از بین رفتن این قلمرو هر هزار سال یک بار اتفاق می افتد که در انتهای هر هزاره، این سرزمین و خدایان آن به دلیل رویدادی که به رستاخیز ایزدان یا همان راگناروک معروف است از بین می روند و پس از اتمام راگناروک دوباره به زندگی باز می گردند و چرخهی هزار سالهی دیگری را با بازسازیِ دوبارهی آزگارد شروع می کنند.
این چرخه تا مدت ها ادامه داشت تا اینکه ثور متوجه شد این چرخه های هزار ساله توسط انجمنی به نام سایه نشینان افق کنترل می شود و آن ها هر هزار سال یک بار، از انرژی حاصل از نابودی آزگارد برای تغذیهی خود استفاده می کنند؛ هرچند ثور موفق شد با نابودی این انجمن به چرخه های هزار سالهی راگناروک پایان دهد اما پس از آن نیز آزگارد به دلایل مختلفی همچون دسیسه های لوکی، برادر کوچکترِ ثور و یا توطئهی نورمن آزبورن طی رویداد Seige، با نابودی کامل مواجه شده است.
در طی رویداد های متفاوتِ کمپانی مارول، آزگارد صحنهی جنگ های بسیاری بوده است، با این حال به دلیل جادوی خاصی که در ریه های این قلمرو روان است همیشه پس از نابودی خود به نوعی با تولدی دوباره به راس درخت جهان بازگشته است!
ونیر ها و واناهایم (Vanaheim)
قلمروی واناهایم، یکی از قدیمی ترین قلمرو های ایگدراسیل به شمار می آید که محل زندگی ایزدان ونیر است، خدایانی باستانی که در سحر و جادو مهارت بالایی داشتند. در گذشته های بسیار دور، ایزدان ونیر بارها با خدایان آزگارد که با نام خدایان آسیر شناخته می شوند وارد جنگ شدند؛ این جنگ های مکرر تا مدت ها ادامه داشتند تا اینکه در نهایت یکی از بزرگان واناهایم به نام نیورد با دو دختر خود به اسم فریا و فری برای زندگی به آزگارد رفت تا به جنگ میان دو قلمرو پایان دهد.
فریا که در افسانه های نورس با نام گایا یا الههی زمین نیز شناخته می شود، همسر نخست فرمانروای آزگارد، اودین است و علاوه بر این، فریا مادر قهرمان محبوب و دوست داشتنی کمیک های مارول یعنی ثور نیز محسوب می شود. در کل در دنیای مارول اینطور تصور می شود که آزگاردی هایی که توانایی جادوگری دارند (مانند آمورا) دارای ریشه هایی از قلمرو واناهایم باشند.
الف ها و الفهایم (Alfheim)
الفهایم سومین قلمرو از قلمرو های فوقانی در درخت ایگدراسیل است، قلمرویی که محل زندگی الف های روشن به شمار می رود. در دنیای مارول، الف های روشن تا کنون حضور چندان پر رنگی نداشتهاند اما در موارد اندکی که حضور یافتند به صورت موجوداتی صلح طلب و مهربان نشان داده شدهاند. الفهایم دقیقاً در کنار آزگارد قرار دارد و هر دو قلمرو نزدیک به بهشت/والهالا می باشند. در الفهایم، دو نژاد از الف های روشن در دو اقلیم مختلفِ این قلمرو زندگی می کنند:
دستهی اول، الف هایی با پوست صورتی رنگ هستند که گروه اصلی الف ها محسوب می شوند و در اقلیم بهاریِ قلمرو الفهایم زندگی می کنند؛ و دستهی دوم، الف هایی با پوست آبی رنگ هستند که گفته می شود پس از چرخه های متعدد راگناروک و به سبب تولد های دوباره بوجود آمدهاند و در اقلیم زمستانیِ سرزمین الفهایم ساکن هستند.
میدگارد (Midgard)
اولین و مهمترین قلمروِ بخش میانی در ایگدراسیل، که محل زندگی انسان ها، جهش یافته ها و دیگر نژاد های زمینی است، میدگارد می باشد. میدگارد، با وجود اینکه مستقیماً به آزگارد متصل نیست، اما به دلیل ارتباط نزدیک مردمان آن با ولیعهد آزگارد یعنی ثور و علاقهی خاص او به قلمروی میدگارد در دنیای مارول، این دو قلمرو یعنی آزگارد و میدگارد در بسیاری از موارد دارای در هم تنیدگی های بارزی در داستان پردازی بودهاند. ضمن اینکه در ایگدراسیل، هیولای معروف جهان یعنی مار میدگار یا همان یورمونگاند، اطراف این قلمرو زندگی می کند.
یوتونهایم (Jotunheim)
یوتونهایم یا سرزمین غول ها، دومین قلمرو از قلمرو های بخش میانی ایگدراسیل است. این سرزمین، منشا غول های سنگی و یخی است. غول های یخی به طور معمول جزء دشمنان اصلی مردمان آزگارد و ایزدان آسیر محسوب می شوند، و سرزمین یوتونهایم شاهد مبارزات زیادی میانِ ساکنین این دو قلمرو بوده است.
یوتونهایم منشا تولد لوکی نیز محسوب می شود؛ پسر بچهای که فرزند لافی، پادشاه غول های یخی بود که پس از مرگ او، توسط اودین به فرزند خواندگی گرفته شد و همواره به عنوان برادر کوچکتر ثور و شاهزادهای از قلمرو آزگارد شناخته می شود.
چاه میمیر نیز در ریشهای از قلمروی یوتونهایم که به درخت ایگدراسیل متصل است قرار دارد. علاوه بر این، در میان مرزِ آزگارد و یوتونهایم، رودخانهای جادویی به نام ایوینگ وجود دارد که به دلیل منجمد نشدن آب درونش، در میان نه قلمرو معروف است.
اسوارتآلفهایم (Svartalfheim)
سومین قلمرو از قلمرو های میانی، که پایین ترین منطقهی بخش میانی ایگدراسیل محسوب می شود، اسوارتآلفهایم نام دارد؛ این قلمرو، محل زندگی الف های تاریک است، الف هایی که گمان می رود از خویشاوندان دور الف های روشن باشند.
سرزمین اسوارتآلفهایم، سرزمینی پوشیده از قلعه ها، کلبه های چوبی و غار های متعدد است. الف های ساکن این قلمرو معمولاً در شرایط سختی زندگی می کنند، به همین دلیل این الف ها در بسیاری از موارد، زیر سلطهی رهبرانی متفاوت از جمله مالکیث ملعون، رویای فتح ۸ قلمروی دیگر را در سر پروراندهاند. یکی از ویژگی های خاص الف های تاریک، توانایی آن ها در باز کردن پرتال به دیگر قلمرو هاست که آن ها را از پل بایفراست بی نیاز می کند.
فرهنگ زندگی الف های تاریک، نزدیک به فرهنگ زندگی مردمانِ دورهی رنسانس اروپاست و لرد هایی مانند لرد های فئودالِ زمانِ رنسانس بر این قلمرو فرمانروایی می کنند؛ ضمن اینکه لازم به ذکر است، عنصر آهن، نقطه ضعف اصلی الف های تاریک محسوب می شود و جادوی آن ها بر اجسام ساخته شده از آهن بی تاثیر است.
هل/هلهایم (Hel/Helheim)
این قلمرو، سرزمین مردگان و محل فرمانروایی الههی مرگ یعنی هلا است. در میان قلمرو های موجود در درخت ایگدراسیل، دو مکان وجود دارد که از آن ها به عنوان بهشت یاد می شود که اولین و مهم ترین آن ها، والهالا نام دارد و دیگری که چند بار در افسانه های نورس از آن به عنوان بهشت یاد شده فولکوانگر است. بهشت در اساطیر نورس، متعلق به افراد و سربازانی است که شجاعانه در میدان نبرد کشته شدهاند و یا در طول زندگی خود، افراد دلیر و پاکبازی بودهاند. در این میان، روح افرادی همچون دزدان، قاتلان و یا افرادی که در زندگی خود شجاعت کافی را نداشتهاند به هل منتقل می شود.
هل محل زندگی ارتش عظیمی از مردگان است که طبق اساطیر نورس در راگناروگ به همراه رهبر خود، هلا، به قصد نابودیِ آزگارد حمله خواهند کرد.
نیفلهایم (Niffleheim)
این قلمرو، بخشی یخ زده از قلمروی هل است که به دلیل داشتن وسعت زیاد، معمولاً به عنوان قلمرویی جدا حساب می شود. این سرزمین، تاریک ترین قلمرو در میان ۹ قلمرو دیگر به شمار می آید که قدیمی ترین چاه جادویی یعنی چاه هورگلمیر در آن قرار دارد؛ چاهی که به اسمِ چاه آب جوشنده شهرت دارد که در اساطیر نورس توسط اژدهایی عظیم به نام نیدهاگ محافظت می شود. به علاوه، سرزمین نیفلهایم در اساطیر نورس، سرچشمهی تمام رودهای یازده گانه در قلمروهای دیگر محسوب می شود؛ به همین دلیل گفته می شود نیفلهایم سر منشا درخت ایگدراسیل نیز هست و این درخت، رشد خود را از این قلمرو آغاز کرده است.
ضمن اینکه نیفلهایم دو مکان معروف نیز دارد که یکی ساحل اجساد است و محل انباشته شدن هزاران جسد از هزاران جنگجو از نژاد های مختلف است؛ و دیگری تالار ناستروند که زندانی برای بدترین جنایتکاران ۹ قلمرو است و توسط نیدهاگ محافظت می شود، و در زمانی مالکیث ملعون در این مکان زندانی شده بود.
موسپلهایم (Muspelheim)
قلمروی آتش و گدازه؛ محل زندگی شیاطین و غول های آتشین که تحت فرمانّ شیطانی به نام سورتور زندگی می کنند.
در تمام اسطوره های نورس از سورتور به عنوان دشمن قسم خوردهی خدایان آسیر و رکن اصلی راگناروک یاد می شود که با شمشیر غول پیکر خود به نام شمشیرِ گرگ و میش، آزگارد را به ورطه نابودی می کشاند. در قلمروی موسپلهایم، گدازه به صورت رود های روان جریان دارد و تمام سرزمین پر از آتشفشان ها و کوه های آتشین است.
دیگر سرزمین های موجود
نورن ها و نورنهایم (Norns & The Nornheim)
در اساطیر نورس، نورنهایم منطقهای مستقل در میان قلمرو آزگارد است که در آن، بانوانِ سرنوشت، بوسیلهی ارتباط با تنهی درخت ایگدراسیل، سرنوشت تمام موجودات جهان را پیش بینی می کنند.
فرهنگ نورن ها مستقل از آزگارد است و با وجود اینکه بانوانِ سرنوشت در اصل اهل آزگارد هستند اما تنها از ملکهی خود به نام کارنیلا اطاعت می کنند و مورد احترام تمام اهالی آزگارد هستند.
به علاوه، شایستهی ذکر است که پایه و اساسِ جدیدترین رویداد انتشارات مارول یعنی جنگ قلمرو ها (The War of the Realms)، به نابودی این ریشه های سرنوشت در نورنهایم به دست مالکیث ملعون اشاره دارد که داستان آن، از شمارهی ۷۰۰ کمیک های Mighty Thor به قلم جیسون آرون و طراحیِ راسل داوترمن شکل گرفت.
دورف ها و نیداولیر (Dwarves & The Nidavellir)
نیداولیر؛ سرزمین ماهرترین آهنگران و سلاح سازان تمام ۹ قلمرو است. نکتهی جالب اینجاست که در برخی از منظومه های شاعرانه، نیداولیر یا همان قلمرو دورف ها بخشی از ۹ قلمرو محسوب می شود ولی در اکثر منابع تاریخی اساطیر نورس، این گونه نیست. به هر حال، دورف ها یکی از چیره دست ترین موجودات زنده در پهنای گیتی هستند که قادر بودهاند با زندانی کردن یک طوفانِ صاعقه درون فلزی قدرتمند به نام اورو، سلاح بی نظیری همچون میولنیر (چکش ثور) را بسازند.
نوشته معرفی درخت ایگدراسیل و قلمرو های ۹ گانه در دنیای مارول اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.