پروژه ۲۰۱۸: برترین سریال های کمیک بوکی در سالی که گذشت

پس از مدتی درنگ، طبق روال پیشین بازگشته‌ایم تا برترین آثار اقتباس شده‌ی کمیک بوکی در قالب سریال های تلویزیونی را معرفی کنیم. امسال نیز همانند سال گذشته، سریال ها و البته فصل های جدیدی منتشر شدند که انتخاب برترین ها از بین آن ها، چالش سنگینی را به همراه داشت. اما با این حال، شما را به معرفی و بررسیِ برترین سریال های کمیک بوکی سال ۲۰۱۸ دعوت می کنیم.

۵ – Preacher

وضعیت پخش: فصل سوم

شبکه پخش کننده: AMC

منتقد اسکواد: طاها حامدی

در فوریه سال ۲۰۱۴، شبکه AMC رسماً اعلام کرد که در حال گسترش سریالی تلویزیونی بر اساس کمیک بوک شاهکار واعظ یا همان Preacher، از انتشارات ورتیگو، به قلم گارث انیس است. داستان درباره واعظی به نام جسی کاستر است که بطور اتفاقی توسط نیروی ماوراییِ جنسیس تسخیر شده و طی اتفاقات متعددی، همراه با دوستان خود، وارد ماجرا های عجیبی می شود. اولین اپیزود این سریال در تاریخ ۲۲ می ۲۰۱۶ از طریق شبکه AMC تولید و پخش شد که واکنش مثبت منتقدین و طرفداران را در پی داشت. پس از آن، دو فصل دیگر این سریال در ژوئن ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ پخش شدند. فصل دوم با قدرت بیشتری نسبت به فصل اول، به پیشبرد داستان کمک کرد و تا حدودی از فصل اول بهتر بود. اما فصل سوم در بسیاری از جاها متناقض ظاهر شد.

می توان این فصل را به دو بخش تقسیم کرد؛ ۶ قسمت اول که افت چشمگیری نسبت به فصل پیشین دارد و با ریتم نامناسب تا حدی کسل کننده می شود، و قسمت هفتم به بعد که پایان بندی داستان را شکل می دهد و با روایتی که دارد ورق را برمی‌گرداند. در واقع سریال با پایان یافتن بخش داستانیِ انجلویل به نوعی متحول می شود و به روند اصلی خود باز می‌گردد. به عبارت دیگر، فصل سوم این سریال، ایستگاه توقفی طولانی برای داستان فصل دوم است که در آن با سرگذشت جسی کاستر و خانواده او آشنا می شویم. این فصل تجربه های جدید و منحصر به فردی را در اختیار بینندگان می گذارد و با فیلمنامه‌ی حساب شده و داستان هدفمند می خواهد رضایت طرفداران خود را جلب کند. شخصیت پردازی ها حتی پیشرفت هایی نسبت به منبع خود دارند که باعث جذاب تر شدن آن ها می شود. بازیگران سریال به معنای واقعی کلمه، شگفت انگیز هستند و به خوبی قادرند تا استعداد خود را به نمایش بگذارند.

البته دلایلی نیز وجود دارند که باعث می شوند این فصل نتواند با فصل های قبلی خود رقابت کند و از آن ها عقب بماند؛ متاسفانه همانطور که گفته شد، اپیزود های اول چندان نفسگیر و مبتکرانه کارگردانی نشده‌اند و حتی از لحاظ داستانی نیز ضعف های زیادی دارند. هم چنین در طول سریال، برخی کاراکتر ها به فراموشی سپرده می شوند و زمان کمی به آنان اختصاص داده شده است. اما مسئله حائز اهمیت این است که ویژگی های مثبت این فصل تا حدودی توانسته‌اند عیب ها را بپوشانند و یا حداقل از شدت آن ها بکاهند. سریال پریچر قطعاً یکی از بهترین سریال های کمیک بوکی ساخته شده تا به امروز است و با ویژگی های خاصی که دارد همه را مجذوب خودش می کند. بنابراین اگر تا به حال این سریال را ندیده‌اید حتماً آن را در صدر لیست دانلود خود قرار دهید.

۴ – .Agents of S.H.I.E.L.D

وضعیت پخش: فصل پنجم

شبکه پخش کننده: ABC

منتقد اسکواد: شایان محمودی

سریال ماموران شیلد همواره یکی از برترین سریال های عرصه‌ی سرگرمی در میان اقتباس های کمیک بوکی به شمار می رود. این سریال در سال ۲۰۱۳ پخش خود را از شبکه نام آشنای ABC آغاز کرد و در سال گذشته میلادی، بینندگان این سریال شاهد پخش پنجمین فصل آن بودند که در طی آن ماموران شیلد از زمین جدا می شوند و ماجراهایشان به اعماق فضا کشیده می شود؛ جایی که سازندگان توانستند با الهام گرفتن از معروف ترین آثار فضایی سینمای هالیوود، یک فصل به یاد ماندنی را برای هواداران خلق کنند. در یک کلام، فصل پنجم سریال ماموران شیلد موفقیت بزرگی را در تغییر سبک و خلق یک سیر داستانی جدید برای خالقین این سریال به همراه داشت و این موفقیت سبب شد تا این سریال برای فصل ششم و حتی هفتم نیز تمدید شود.

داستان این فصل درست پس از فصل قبل شروع می شود و از همان ابتدا، سازندگان با تلاش خود سعی دارند تا بیننده را کنجکاو و مجبور به پیگیری داستان جهت پیدا کردن پاسخِ ابهامات موجود کنند. این کار باعث می شود تا سریال از همان اول کار، موفقیت قابل توجهی را به دست آورد. نکته دیگری که در طول سریال رعایت شده است، زمان بندی درست روایت داستان برای شخصیت ها می باشد که فرصت کافی را در اختیار اکثرِ کاراکتر ها برای درخشیدن قرار می دهد، که حاصل آن رشد کیفیِ شخصیت پردازی و کمک به برقراری ارتباط با بیننده است.

سریال مارموران شیلد، مملو از کاراکتر های متفاوت و جالب است که بیشتر آن ها با یکدیگر شیمی خوبی دارند و به جذابیت داستان، کمکِ شایانی می کنند. هم چنین در این فصل، شاهد پیچش های داستانی فوق العاده‌ای هستیم که مطمئناً شما را شوکه می کنند. اکشن قوی و جلوه های ویژه‌ی خوب نیز همانند گذشته از نقاط قوت این سریال هستند که تماشای آن ها خالی از لطف نیست. در هر صورت اگر از نکاتی مانند خسته کننده بودن سریال در بخش های میانی و هم چنین نبودِ شخصیت منفی قوی چشم پوشی کنیم، می توان به راحتی با دیدن این سریال، ساعت ها سرگرم شد.

۳ – Daredevil

وضعیت پخش: فصل سوم

شبکه پخش کننده: Netflix

منتقد اسکواد: آرش مرادی

سومین و ظاهراً آخرین فصل از عنوان محبوب و خوش ساخت دردویل با عملکرد قابل قبول خود توانست برخی از ضعف های فصل دوم را جبران کند و طلسم روند نزولی اخیرِ پروژه های ابرقهرمانی نتفلیکس را بشکند و نظر تماشاگران را دوباره به خود جلب کند. داستان پس از وقایع سریال مدافعان شروع می شود؛ هنگامی که دردویل در طی انفجاری در یکی از ساختمان های نیویورک، به شدت مجروح می شود و به کلیسایی بازمی‌گردد که دوران کودکی خود را در آنجا گذرانده است و در همین زمان، ویلسون فیسک در یک قدمی فریب مقامات دولتی و معامله با آنان جهت رهایی از زندان است.

تمرکز بر روی مسائل ذهنی کاراکتر ها، در صورتی که درست انجام شود می تواند پیشرفت محسوسی را در کار حاصل کند و علت آن نیز واضح است؛ همواره کیفیت شخصیت پردازی کاراکتر ها، با نشان دادن کشمکش های روانی و روابط اجتماعی آن ها رابطه‌ی مستقیم دارد. اکنون در فصل سوم دردویل نیز مشاهده می کنیم که نویسندگان روی خودشناسی و دغدغه های ذهنی مت مورداک تمرکز کرده‌اند که این تصمیم، به خودی خود، شایسته‌ تقدیر است اما از طرف دیگر، آن گونه که باید نتوانسته‌اند داستان را از جهات دیگر هدایت کنند و همین نکته سبب شده است تا سریال در مرحله گسترش پیرنگ از تمام پتانسیل های خود استفاده نکند و در روایت خود دچار نقص هایی بشود.

همیشه یکی از نکاتی که بینندگان را به وجد می آورد، حضور کاراکتر های باورپذیر می باشد. در این سریال، این موضوع، هم در کاراکتر (های) قهرمان و هم در آنتاگونیست های اصلی رعایت شده است که البته این ویژگی به خاطر توانمندی بازیگران این سریال به صورت پررنگ تری به نمایش گذاشته شده‌اند. متاسفانه در کنار نکات مثبتی نظیر سرگرم کننده بودن داستان، وجود تنش کافی در طول سریال و البته جذابیت خاص تعامل بین کاراکترها، هنوز اشکالاتی وجود دارند که مانع از سبقت گرفتن فصل سوم دردویل از نخستین فصل آن می شوند که از میان آن ها می توان به رویکرد تکراری داستان، ناهماهنگی در ریتم روایت، عدم وجود جسارت کافی در کار نویسندگان و هم چنین پرداخت نا به جا، و گاهی بیش از حد، بر روی برخی از کاراکترها اشاره کرد.

جدا از بحث داستان و فیلمنامه، باید گفت که این سریال از لحاظ فنی در جایگاه ویژه‌ای میان همتایان خود قرار دارد که تبحر کارگردان و دیگر عوامل سازنده را نشان می دهد. بدون شک با دقت کردن بر روی جزئیات این سریال می توان به راحتی، کادر بندی صحیح و ماهرانه‌ی بخش فیلمبرداری را مشاهده کرد.

فصل سوم دردویل همانند فصل های گذشته قدرتمند ظاهر می شود و ضمن سرگرم کردن و میخکوب کردن مخاطبان، آن ها را به دیدن صحنه هایی با اکشن نفسگیر دعوت می کند. شاید فصل سوم در حد و اندازه‌ی فصل اول نباشد، اما بدون شک حتی مخاطبان سخت گیر را هم به طور نسبی راضی می کند و در یاد و خاطر آن ها باقی می ماند.

۲ – Chilling Adventures of Sabrina

وضعیت پخش: فصل اول

شبکه پخش کننده: Netflix

منتقد اسکواد: آرش مرادی

اقتباس ۱۰ قسمتی نتفلیکس بر اساسِ کاراکتر سابرینا، یکی از معروف ترین شخصیت های انتشارات آرچی کامیکس، به قدری موفقیت آمیز بود که عده زیادی آن را جزءِ برترین سریال های نتفلیکس در سال ۲۰۱۸ می دانند. این مجموعه، روایتگر قصه‌ی فانتزیِ سابرینا اسپلمن، دختری دورگه از پدری جادوگر و مادری انسان است که باید در تولد ۱۶ سالگی‌اش تصمیم بگیرد بین دنیای فانی و دنیای جادوگری یکی را انتخاب کند و بیخیال دیگری بشود.

بار دیگر روبرتو آگویر ساکاسا اثبات می کند که مهارت قابل توجهی در خلق دنیایی عجیب و وهم آلود با اتمسفری کم نظیر دارد. در حقیقت، فضاسازی در این مجموعه، حرف اول را می زند و سازنده به راحتی توانایی خود را در این موضوع به رخ می کشد، که بی دلیل هم نیست، زیرا قطعاً در حین تماشای این سریال، مجذوب عملکردِ بخشِ کارگردانی خواهید شد.

خوشبختانه نویسندگان در حین نگارش، مهم ترین اصل در نوشتار سناریو را رعایت کرده‌اند و آن چیزی نیست جز شخصیت پردازی و ایجاد کاراکتر های قابل درک که این اصل مهم با روایت حساب شده‌ی داستان موجب می شود تا زمان کافی در اختیار بیننده قرار بگیرد و مخاطبان بتوانند شخصیت ها را بشناسند و با آنان همذات پنداری کنند. از مهمترین دلایلی که سبب بدست آوردن این ویژگی مثبت شده‌اند در درام خوب و روابط منطقی بین کاراکتر ها نفهته است.

با تمام این ها، سازندگان این اثر هنوز آن طور که باید از کلیشه های رایج داستان‌گویی فاصله نگرفته‌اند و می توان گفت که به نوعی توانایی لازم را در این زمینه نداشته‌اند، و حتی در برخی موارد، تمرکز خود را بر سر مسائل جانبی (مانند موسیقی) و دیگر مسائل از دست داده‌اند، اما همواره بر روی جنبه های مثبت به قدر کافی کار کرده‌اند. برای مثال با وجود این که فیلمنامه‌ی این سریال مملو از پیام های اخلاقی و اجتماعی است، اما در بیان آن ها حاشیه نمی رود و همواره اهداف خود را حفظ می کند. از ویژگی های تحسین برانگیز دیگر، می توان به نقش آفرینی های باورپذیر و هم چنین پرداخت مناسب به هر دو دنیای حقیقی و فانتزی، و کاراکتر های مهم هر دو جانب اشاره کرد. اگر می خواهید ساعت ها غرق در یک دنیای فانتزی نوجوانانه همراه با کاراکتر های خاکستری آن شوید، ماجراهای ترسناک سابرینا بهترین گزینه برای تماشاست.

۱ – Legion

وضعیت پخش: فصل دوم

شبکه پخش کننده: FX

منتقد اسکواد: آرش مرادی

سال گذشته شاهد بهترین سریال کمیک بوکی تاریخ به کارگردانی نوآ هاولی بودیم. فصل نخست سریال لژیون حتی در بدترین حالت خود، از تمام مجموعه های کمیک بوکی بهتر ظاهر شد و به ما یادآوری کرد که در آثار کمیک بوکی تنها اختصاص بودجه های میلیون دلاری و انفجار های عظیم کافی نیست، بلکه شرط اصلی موفقیت، ذوق هنری و نبوغ سازندگان و هم چنین داستان جذاب و روایت غیر کلیشه‌ای است.

فصل دوم سریال لژیون، با آغازی مرموز و پر از تردید همراه است؛ زمانی که گروه جهش یافته ها با همکاری بخش سوم، دیوید را پس از ۳۶۲ روز جستجو پیدا می کنند و با بازجویی از او در پی یافتن پاسخ سوالاتی هستند که هم برای کاراکتر های دیگر و هم برای بینندگان ایجاد شده است.

می توان گفت که بزرگ ترین مشکل سازندگان برای ساخت فصل دوم، تمام شدن ایده ها و خلاقیت هایی است که بیشتر آن ها را در فصل پیشین به خرج داده بودند. اما خوشبحتانه این موضوع نه تنها مانع موفقیت آنان نشد، بلکه به مراتب در این فصل شاهد نوآوری های لذت بخش و مبهوت کننده بیشتری هستیم که دیوانه‌وار بودن آن ها را می توان از همان سکانس رقص در قسمت اول به خوبی فهمید. سریال لژیون با روایتی جذاب و درگیر کننده از توهم و واقعیت، گاهی به یک درام-روانشناسی و گاهی به یک اثر تماماً سورئال تبدیل می شود که در هر دو حالت خود کم همتاست. حقیقتاً مهارتِ نوآ هاولی در استفاده‌ درست از مکتب سورئالیسم و به تصویر کشیدن جلوه های آن قابل ستایش است؛ نمایش مجموعه‌ای از تصاویر متحرک و دیوانه‌واری که ضمن حفظ هدفمندی و ارتباط شان با ماهیت داستان، جزئیات کافی را دارا هستند و این نکته نمایانگر تسلط کارگردان است. هم چنین در اپیزود ها، تعدادی ویدیوی آموزشی و روانشناسی کوتاه وجود دارد که ضمن آگاهی بخشیدن به بیننده، او را در درک بهتر موضوع مربوطه یاری می رساند.

اما هنوز یک سوالِ بی پاسخ مانده است؛ فصل دوم لژیون نسبت به فصل اول آن چه تغییر مثبتی داشته است؟ برخی از مولفه هایی که باعث شده بودند فصل اول لژیون به سریالی دیوانه کننده و در عین حال متمرکز و سرشار از خلاقیت تبدیل شود، در فصل دوم حتی قوی تر ظاهر شده‌اند. مواردی مانند شخصیت پردازی ها در کنار بازیگران مستعد، هم چنان ممتاز هستند و پرداختن به ابرشرور داستان، امهل فاروق، استادانه است. اما متاسفانه تعدد اپیزود ها به فصل دوم لطمه نسبتاً بزرگی وارد کرده است که در نهایت منجر می شود برخی از اپیزود ها موضوع چندان قابل قبولی برای پرداختن نداشته باشند و داستان سریال، بیش از حد کش پیدا کند. هم چنین برخی از داستان ها، مناسب اپیزود های خود نبودند و می بایست قبل تر به آن ها پرداخته می شد تا منجر به شکوفایی سریال شوند. موضوعات ذکر شده ثابت می کنند با وجود این که در این فصل با موفقیت فصل اول مواجه نیستیم، اما هنوز سریال لژیون به طور کلی موفق به کسب عنوان بهترین مجموعه تلویزیونی اقتباس شده از کمیک تا کنون شده است.

نوشته پروژه ۲۰۱۸: برترین سریال های کمیک بوکی در سالی که گذشت اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.