چرا آرک Avengers: No Surrender بسیار موفق از آب در آمد؟

تسلیم ناپذیر” رویدادی هفتگی و ۱۶ قسمتی بود که در کمیک Avengers #675 آغاز شد و در شماره ی #۶۹۰، به سرانجام رسید. زمان زیادی از آخرین رویداد هفتگی مارول گذشته بود. در این مدت، تلاش های مشابهی (انتشار هفتگی یک رویداد) توسط دیگر ناشران کمیک بوکی صورت گرفته بود که هیچ کدام از آن ها چنگی به دل نزدند. آخرین داستان موفقی که با این نوع فرمت انتشار یافت به سری ۵۲ (انتشارات دی سی) بر می گردد که در سال ۲۰۰۶ توسط جف جانز، گرگ روکا و مارک وید نوشته شده بود. رویداد “تسلیم ناپذیر” بعد از مدت ها توانست حس و حال یک ماجراجویی هفتگی خوب و موفق ابرقهرمانی را در دل خوانندگان زنده کند.

مارول توانست با ادغام تمامی کمیک­ هایی که نام انتقام جویان را یدک می کشیدند (Avengers، Uncanny Avengers و U.S.Avengers) و تبدیل آن­ها به یک سری واحد، داستانی منسجم با محتوایی یکسان خلق کند. بازی اسرار آمیزی که در آغاز بین دوشخصیت چلنجر (Challenger) و گرندمستر (Grandmaster) صورت گرفته بود و استفاده ی این دو از سیاره زمین و قهرمانانش به عنوان مهره و زمین بازی، سرانجام به یک رویداد آخرالزمانی تبدیل شد. این داستان علاوه بر پرداختن به روابط کلیدی اعضای انتقام جویان، توجه خوانندگان را به سمت برخی قهرمان­ های درجه دوم این گروه جلب کرد. هرچند این داستان از آغاز تا پایان یک تجربه فوق العاده را برای خوانندگان رقم زد، اما سختی هایی که در مسیر انتشار یک رویداد هفتگی موفق وجود دارد، همچنان حائز اهمیت است. از این رو لازم است تا دلایل موفقیت این داستان لذت بخش را به چند دسته تقسیم کنیم و ببینیم چه عواملی می توانند در موفقیت یک رویداد هفتگی دخیل باشند.

استفاده ی مناسب از تمامی شخصیت ها

بزرگترین مشکلی که یک رویداد هفتگی ممکن است ایجاد کند، هدر دادن وقت و پول خواننده است. ایجاد اشتیاق و ذوق در خواننده برای فهمیدن پایان داستان، به تنهایی نمی تواند جبران پول و زمانی باشد که خواننده صرف کمیک بوک می کند. منظور این است که هر رویداد باید به گونه ای باشد که خواننده از همه ی شخصیت هایی که زمان خود را با آن ها می گذراند، لذت کافی را ببرد. به طوری که این شخصیت ها یکی از مهمترین عوامل جذب مخاطب به داستان باشند. هر یک از عناوین انتقام جویان (Avengers) تعداد زیادی از ابرقهرمانان را به خود اختصاص داده است. شاید تمامی ابر قهرمانان مارول در یک برهه ی زمانی عضو این گروه بوده اند. انتخاب مناسب قهرمانان از میان این لیست بلند بالا، سد بزرگی است که یک نویسنده با آن مواجه است؛ اما نویسندگان داستانِ “تسلیم ناپذیر” توانستند از این کار سربلند بیرون بیایند.

در این داستان به جای ستاره ­های مورد انتظاری مثل کاپیتان آمریکا و مرد آهنی، رهبری بر عهده ی قهرمانان ناشناخته تر مارول، مانند روگ، فالکون و سان­ اسپات بود. جدا از شخصیت هایی که در عناوین قبلی حضور داشتند، این داستان خواننده را با شخصیت های جالب دیگری مانند رابرت موریک (دومین Red Hulk) آشنا کرد. ترکیب اعضای مختلف انتقام جویان با هم و سپس تشکیل گروه­ های مختلف و متفاوت، دو دستاورد مهم را به همراه داشت. اول اینکه خواننده های قدیمی می توانستند حداقل یکی از شخصیت های مورد علاقه ی خود را در هر کدام از این گروه ها پیدا کنند. و دوم اینکه هرخواننده ای را قادر می ساخت تا با اعضای جدید و ناشناخته تر آشنا شود.

این جریان درمورد خبیث­ های داستان نیز صدق می کرد. با این که چلنجر و گرندمستر خبیث های اصلی داستان بودند، اما هرکدام از آن ها تیم و اعضای خود را داشتند که به خودی خود به هیجان داستان افزودند. فرقه سیاه (Black order) که برخی از خشن ترین افراد ثانوس را در خود جا داده است، توانستند صحنه های بسیار جذابی را که تنها در فیلم های هالیوودی می بینیم، خلق کنند. در همان حال جدید ترین گروه Lethal Legion، برخی از جذاب ترین شرور های درجه دوم را به مخاطب نشان دادند. شخصیت Voyager نیز یکی از نکات راز آلود این داستان بود که به تدریج وارد قصه شد و احتمالا در آینده نیز در دنیای مارول نقش خواهد داشت. با نگاهی به این داستان می توان به این امر پی برد که انتخاب و به کارگیری مناسب شخصیت ها تا چه انداره می تواند در موفقیت یک داستان جدید و جاه طلبانه موثر واقع شود.

پیچش ها و غافلگیری ها

در داستان های چند قسمتی مثل کمیک های هفتگی یا ماهانه، عواملی وجود دارد که از اهمیت بالاتری نسبت به سایر شیوه های داستان نویسی برخوردارند. یکی از مهمترین عواملی که نویسنده ی این گونه داستان ها ملزوم به رعایت آن است، ایجاد اشتیاق در خواننده برای قسمت بعدی داستان است. یکی از راه های حفظ این اشتیاق، پیچش ­ها و غافلگیری های داستانی است. این بخش از هنرِ نویسندگی (خلق پیچش داستانی) در کمیک های آمریکایی، به واسطه ی نویسندگان بزرگی مانند مارک وید و برایان وان به شکلی موفق نمود پیدا کرده است. خوشبختانه مارک وید در این داستان با دو تن از موفق ترین نویسندگان حال حاضر مارول به نام های ال وینگ و جیم زوب همکاری داشت. کاملا مشخص است که در طول این داستانِ ۱۶ قسمتی، نویسندگان به اهمیت بالای حفظ اشتیاق خواننده برای قسمت بعدی، پی برده بودند؛ چرا که برای پرهیز از تکرار و یکنواختی، تاکتیک ­های متفاوتی را در هر قسمت به کار بردند. شخصیت Voyager یکی از رازهای بزرگ و پیچش های مهم این داستان زیبا بود. از اول مشخص بود که Voyager آن کسی که نشان می دهد، نیست. اشارات و نشانه هایی که در طول انتشار هر قسمت از داستان دیدیم، حقیقت پشت این شخصیت مرموز را به تدریج برای خواننده آشکار کرد. بازگشت هالک و برنامه ای که برای شماره های آخرِ این کمیک در نظر گرفته شده بود، لحظاتی بسیار شوکه کننده و حیرت انگیز را برای خواننده رقم زدند. در هر شماره از این رویداد هفتگی همیشه لحظه ای یا اتفاقی وجود داشت که شما را برا خواندن قسمت بعدی مشتاق تر می کرد. این شکل از پیشروی قصه ( حفظ جذابیت داستان در طول هفته ها)، برای خوانندگان یک هدیه ی بزرگ بود.

پایانی حماسی

مشتاق نگه داشتن خواننده به تنهایی برای موفقیت یک داستان کافی نیست. هر داستانی به یک پایان خوب و هیجان انگیز نیازمند است و رویداد هفتگی “تسلیم ناپذیر” نیز از این قاعده مستثنی نبود. بیشتر داستان های هفتگی که در گذشته چاپ می شدند، در این قسمت دچار لغزش شدند. از آنجا که نویسنده همه چیز را برای قسمت آخر نگه می داشت، فضای کافی برای پرداختن به جزئیات نبرد پایانی و نشان دادن بعضی حقایق در اختیار نداشت. بعد از ماه ها پیگیری، هواداران توقع دارند که قسمت آخر نیز همان شور و هیجانی را در دل ایجاد کند که در طول این مدت با خواندن شماره های قبلی در آن ها ایجاد شده بود. اما این کار شاید چیزی فراتر از یک چالش برای خالقین داستان باشد.

موفقیت داستان “تسلیم ناپذیر” را می توان در آخرین شماره های این رویداد مشاهده کرد. پایان قصه تنها در شماره ی آخر این رویداد (#۶۹۰) روایت نشد. در عوض، انتشار هفتگی داستان این امکان را فراهم کرد تا چند شماره ی آخر هرکدام بخشی از نقاط اوج و پایانی داستان را شرح دهند. شماره های آخر این رویداد، بسیار موفق از آب در آمدند و همان چیزی بود که طرفداران خواهان آن بودند. برخی شخصیت ها کشته شدند و مرگ آن ها بسیار تاثیرگذار بود. روابطی که بین شخصیت ها در آغاز داستان شکل گرفته بود، سرانجام به نتیجه رسید. از این رو “تسلیم ناپذیر” داستانی است که تجربه ای لذت بخش را هم در طول داستان و هم در پایان برای خواننده فراهم کرد.

در پایان اینکه شخصیت های فوق ­العاده، داستان پردازی بی نقص و پایان رضایت بخش سه عامل اصلی و کلیدی در موفقیت این رویداد بودند. کاری که شاید در ظاهر بسیار ساده به نظر برسد اما حتی برای یک رویداد ماهانه نیز سختی های زیادی را به همراه دارد. اما دیدیم که این داستان در هر هفته موفق بود و در نهایت تبدیل به یکی از لذت بخش ترین و خواندنی ترین داستان های سال ۲۰۱۸ شد. در آینده نیز، چنانچه مارول، دی سی و یا دیگر ناشران کمیک بوکی بخواهند چنین چالشی را تجربه کنند، می توانند از این داستان موفق الگو برداری کنند.

نوشته چرا آرک Avengers: No Surrender بسیار موفق از آب در آمد؟ اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.