پروژه ۲۰۱۸: برترین عناوین مارول در سالی که گذشت

پس از گذشت مدتی از معرفی برترین کمیک های انتشارت دی سی در سال ۲۰۱۸، اکنون زمان آن فرا رسیده تا نگاهی مشابه به آثار انتشارات مارول داشته باشیم و بهترین های آن را معرفی کنیم.

همانطور که پیداست، با وجود عملکرد قوی انتشارات مارول در زمینه فروش، نمی توان سال ۲۰۱۸ را سالی عالی و با شکوه برای این انتشارات دانست؛ زیرا سال گذشته که از آن می توان به عنوان سالِ ظهور استعدادهای جوان یاد کرد، با وجود نقاط قوت خود، ضعف هایی را نیز به همراه داشت که در کنار موفقیت اقتصادی، از موفقیت کیفی اندکی برخوردار بودند.

یکی از نقاط قوت دیگرِ انتشارات مارول در سال ۲۰۱۸، علاوه بر کشف استعداد های جدید، دادن آزادی عمل بیشتر به استعداد های ثابت شده‌‌اش بود؛ افرادی که با شروع سال جدید، هر کدام به نماینده‌ی بخشی از جهان مارول تبدیل شدند و سعی در گسترش این جهان دارند. ضمن این که با توجه به آثار این انتشارات در سال ۲۰۱۹ می توان گفت که این تصمیم کاملاً به جا بوده است و انتظار می رود در آینده نیز شاهد ادامه‌ی این روند باشیم. با این حال، شما را به معرفی و بررسی برترین عناوین انتشارات مارول در سال ۲۰۱۸ دعوت می کنیم.

۵ – Cosmic Ghost Rider

گوست رایدر کیهانی (سری محدود: شماره ۱-۵)

نویسنده: دانی کیتس

طراحان: دیلن برنت و جف شاو

منتقد اسکواد: ارشیا بشیری

امروزه دانی کیتس نامی آشنا در صنعت کمیک می باشد که در کنار نام هایی مانند اسکات اسنایدر و جیسون آرون آورده می شود. نویسنده‌ای که با حضور کوتاه مدتش در انتشارات مارول، توانسته تاثیرات بسزایی روی شخصیت ها و داستان های این انتشارات اعمال کند؛ بدون شک مهم ترین تاثیر او، پس از شخصیت ونوم، در شخصیت های کیهانی دنیای مارول از جمله ثانوس، نگهبانان کهکشان و گوست رایدر نهفته است. شخصیت گوست رایدر کیهانی او، برای اولین بار در جلد سوم سری جدید Thanos یعنی Thanos Wins معرفی شد.

این شخصیت در واقع همان فرانک کسل یا پانیشرِ زمان آینده است که در آخرین نبرد قهرمانان زمین علیه ثانوس، جانش را از دست داد. او برای گرفتن انتقام از ثانوس، پس از انجام معامله‌ای با مفیستو (شیطان اعظم دنیای مارول)، به عنوان گوست رایدر به جهان زندگان بازگشت؛ جهانی که دیگر هیچ موجود زنده‌ای نداشت. فرانک کسل به عنوان گوست رایدر، مدت زمان زیادی را در تنهایی و افسردگی گذراند؛ اما در آخر، دست سرنوشت، او را به گالاکتوس رساند و این دو، پس از گفت‌وگو های متعدد، تصمیم گرفتند در کنار یکدیگر به مقابله با ثانوس بروند و در این زمان بود که گوست رایدر، پسوند «کیهانی» را به انتهای نام خود افزود؛ البته این دو موفق به شکست ثانوس نشدند، زیرا این تایتانِ دیوانه به قدری قدرتمند شده بود که توانست حتی بدون داشتن سنگ های بی نهایت، سر گالاکتوس را قطع کند! اما از آنجایی که گوست رایدر تا ابد زنده می ماند، ثانوس به او پیشنهاد داد تا با خدمت کردن به او، ارواح گناهکار بیشتری را (که در بند اسارتش بودند) مجازات کند و گوست رایدر که چاره‌ای در مقابل خود نمی بیند، پیشنهاد ثانوس را می پذیرد.

مینی سری گوست رایدر کیهانی، حول محور همین موضوع یعنی آینده‌ی ثانوس می چرخد؛ زمانی که فرانک کسل تصمیم می گیرد با استفاده از سنگ زمان، به گذشته برگردد و ثانوس را با تربیتِ درست بزرگ کند تا به نابودکننده‌ی دنیاها تبدیل نشود که در این مسیر با چالش های زیادی در تغییرِ سرنوشت این ثانوسِ کودک (یا همان بیبی ثانوس) مواجه می شود؛ چه بسا اوضاع را بدتر هم می کند!

طنز و کنایه های دانی کیتس در این سری به خوبی می درخشند و کاملاً متناسب با فضای داستان و احوال شخصیت ها هستند. در کنار داستانِ جذاب و نوآورانه، طراحی ها نیز به خوبی تناسب را حفظ می کنند و با فضای طنز و کیهانیِ کمیک تطابق دارند. کمیک گوست رایدر کیهانی، به قلم دانی کیتس و طراحیِ دیلن برنت و جف شاو، یک اثر طنز، حماسی و کنایه‌آمیز است که در عین حال، پیام اجتماعی و تاثیرگذاری خاصی را دارد و در پایان به مقصد مورد نظرش در خلق یک روایت زیبا و موقعیتی تازه برای ارائه‌ی ایده های جدید می رسد.

۴ – Avengers: No Surrender

انتقام جویان (شماره ۶۷۵-۶۹۰)

نویسنده: مارک وید، جیم زوب، ال یویینگ

طراحان: په‌په لاراز، پاکو مدینا، آرون کیم جاسینتو، شان آیزاکسه و جو بَنِت

منتقد اسکواد: ارشیا بشیری

کمیک انتقام جویان: تسلیم ناپذیر، رویدادی هفتگی و ۱۶ قسمتی بود که از شماره‌ی ۶۷۵ سری Avengers آغاز شد و در شماره‌ی ۶۹۰، به پایان رسید. با وجود این که انتشارات مارول اعلام کرده بود پس از عنوان میراث، به مدت یک سال هیچ رویدادی را منتشر نخواهد کرد، با انتشار این کمیک، در عین حال که حرف خود را نقض نکرد اما تا حدودی غیرمنتظره عمل کرد، زیرا عنوان تسلیم ناپذیر در واقع کراس اوری بین تمام عناوین منتشر شده از گروه انتقام جویان از جمله Uncanny Avengers و U.S. Avengers و سری اصلی Avengers بود که توانست سنت شکنی کند و فراتر از چیزی که از آن انتظار می رفت ظاهر شود؛ به طوری که کل مسیر داستان های آینده‌ی مارول را با محتوای خود تحت تاثیر قرار داد و نظم و انسجام لازم را در دنیای شلوغ و وسیع کمیک های مارول بوجود آورد. ضمن این که سال ها بود از انتشار یک رویداد هفتگی موفق با این عظمت و کیفیت می گذشت و این به تنهایی اهمیت و ارزش بالای این عنوان را ثابت می کند.

داستان این کمیک، بسیار در هم تنیده و جذاب است که در یک نقد چند خطی نمی گنجد اما می توان به راحتی، دستاورد های این داستان را ذکر کرد. نویسندگان این اثر یعنی مارک وید، ال یویینگ و جیم زوب توانستند با هماهنگی مناسب و خلق پیچش های داستانی، یک تیم عظیم از ابرقهرمانان را به چالش بکشند. بازگرداندن شخصیت هایی نظیر چالشگر و گرند مستر، احیای فرقه سیاه، همراه با خلق یک شخصیت جدید به نام Voyager که گذشته‌ای مرموز را با خود حمل می کند، یک پتانسیل عالی را برای داستان‌سرایی بوجود آورند که در آخر با پایان غافلگیر کننده‌ی خود و البته مرگ و احیای چندین تن از شخصیت های کلیدی انتقام جویان، همه در کنار هم، ذهن مخاطبین را به شکلی دیوانه‌وار، درگیر این رویداد پیچیده می کنند.

در کنار داستان پردازی، نقش طراح در این کمیک، یکی از نکات بارز محسوب می شد که به سبب همکاری نویسندگان و هماهنگی آن ها در روایت داستان، تناسب لازم را برای طراحان نیز بوجود آمد تا در نهایت یک اثر رضایت بخش و فوق العاده عظیم را خلق کنند.

سه نکته کلیدیِ این عنوان، یعنی شخصیت‌پردازی های فوق العاده، روایت و پیچش های داستانیِ بی‌نقص، در کنار پایان بندی عالی، توانستند خط داستانی و انسجام کمیک های آینده‌ی مارول را تثبیت کنند و یک استاندارد جدید را برای انتشار رویدادهای هفتگی بوجود آورند که همگان بتوانند برای خلق چنین چالشی از عملکرد این داستان موفق، الگو برداری کنند.

۳ – Immortal Hulk

هالک فناناپذیر (جلد اول: ?Or Is He Both)

نویسنده: اَل یویینگ

طراحان: جو بنت

منتقد اسکواد: عادل اسلامی

شخصیت هالک از آن شخصیت هایی است که ممکن است روایت یک داستان برای او، کار ساده‌ای به نظر برسد. جدال ها و درگیری های همیشگی قهرمان داستان با هیولای درون خود و محتوایی قوی برای گسترش شخصیت و داستان پردازی بهتر؛ اما با نگاهی مختصر به تاریخ این شخصیت، می توان به خلاف این مسئله پی برد. به طوری که گویا تنها نیمی از پتانسیل این شخصیت در دوره های مختلف مورد استفاده قرار گرفته و بهره گیری از این شخصیت، در برخی موارد، اکثراً مسئله‌ای برای فروش بیشتر بوده است.

اما با شروع عصر جدید کمیک های مارول و آغاز کار نویسندگان جوان بر روی این شخصیت ها، شاهد پیشرفت قابل توجهی در برخی از آثار این انتشارات بودیم. سری اختصاصی هالک فناناپذیر را می توان به عنوان تولدی دوباره برای این شخصیت محبوب و قدیمی انتشارات مارول قلمداد کرد. ال یویینگ، نویسنده‌‌ی این سری، با ادای احترام به تاریخ چندین ساله‌ی این شخصیت و پرداختِ کافی به هر دو بعد شخصیتیِ بروس بنر/هالک، توانست یکی از برترین سری های تاریخ این شخصیت را خلق کند. از همان ابتدا، در شماره‌ی اول این سری، می توان دریافت که دیگر خبری از جنجال های توخالی و شلوغ نخواهد بود و احساسات و موضوعات انسانی و اخلاقی، حرف اول را خواهند زد؛ مسئله‌ای مهم که رشد شخصیتیِ بروس بنر را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است.

نکته‌ی جالب در نوع روایت ال یویینگ، هماهنگی عناصر جدید و کلاسیک شخصیت هالک و بهره مندی از آن ها در جهت بهبود این شخصیت است، به طوری که در پنلی ممکن است به صحنه‌ای به ظاهر آشنا برخورد کنید ولی در پنل بعدی، به همان اندازه، از دیدن صحنه‌ و عناصر جدید حیرت زده شوید. در کنار این شیوه، استفاده‌ی مداومِ ال یویینگ از سخنان برخی مشاهیر و هماهنگی آن نقل قول با داستان شماره‌ی مربوطه، باعث ارتباط بهتر خواننده با شماره‌ی پیش رو می شود. البته امروزه این روش، نوعی نوآوری یا شیوه‌ای جدید در داستان‌سرایی محسوب نمی شود اما استفاده‌ی درست از آن می تواند تا حد زیادی تاثیرگذار واقع شود.

با تمام این ها، ال یویینگ تنها فردی نیست که تاثیر مثبتی بر روی شخصیت هالک و سری جدید آن بر جای نهاده است بلکه جو بنت، طراح این سری، نیز توانست به عنوان یک تکمیل کننده، در حد انتظار ظاهر شود و این سری را با همان طراحی های بعضاً نامتعادل خود مورد لطف قرار دهد. نکته‌ی جالب دیگری که در طراحی این سری، به خصوص شماره‌ی سوم آن، به چشم می خورد، شیوه‌ی بیان روایات و دیدگاه های مختلف راجع به یک موضوع، و به همان میزان، تاثیر این روایات بر طراحی هاست. هم چنین از طرفی دیگر، جناب الکس راس را به عنوان طراح کاور این سری مشاهده می کنیم که این موضوع به تنهایی یک امتیاز مثبت به شمار می رود؛ زیرا کاور های این سری، ضمن نمادین بودن، دارای ادای احترام خاصی به تاریخ شخصیت هالک هستند.

در پایان باید عنوان کرد که این سری در کنار شروعی خوب و روایتی صحیح، با بهره بردن از تاریخچه‌ و پتانسیل درونیِ شخصیت هالک، تبدیل به یکی از بهترین ران های این شخصیت در چند سال اخیر شده است و باید دید که در سال جدید با ادامه یافتن آن به دست ال یویینگ، به چه سمتی هدایت خواهد شد.

۲ – Venom

ونوم (جلد اول: Rex)

نویسنده: دانی کیتس

طراحان: رایان استگمن

منتقد اسکواد: عادل اسلامی

واژه‌ی «توسعه» تنها واژه‌ای است که می توان در وصف سری جدید ونوم به نویسندگی دانی کیتس به کار برد. با توجه به مدت حضور شخصیت ونوم در دنیای کمیک، به طور کلی می توان متوجه شد که این شخصیت همواره در رسیدن به یک داستانِ مستقلِ خوب ناکام مانده است و دلیل آن نیز معمولاً به میزان انتظار طرفداران از این شخصیت و هم چنین هدر دادن پتانسیل های مختلف آن به اشکال گوناگون توسط نویسندگان باز می گردد؛ اما در سال گذشته با آغاز کار دانی کیتس، کمیک های این شخصیت بالاخره پس از چندین سال، با روندی صعودی در حال گام برداشتن هستند.

نکته‌ی حائز اهمیت در سری جدید، برخلاف سری های مشابه، این است که این بار بر روی شخصیت ادی براک و جدال های ذهنی او تمرکز بیشتری شده است و نویسنده با این کار، سبب تفاوت این عنوان از دیگر عناوین می شود و به همان صورت به سطوح دیگر این شخصیت که از گذشته جزءِ شناسنامه‌ی آن بوده‌اند فرصت شکوفایی می دهد.

همانطور که گفته شد مفهوم توسعه، محور اصلی فعالیت دانی کیتس در این سری است، اما در طی آرک اول، این فرایند دارای نقاط ضعفی مانند شخصیت‌پردازیِ سطحیِ شخصیت های فرعی (با توجه به انگشت شمار بودن آن ها) و وجود شخصیت خبیث معمولی نیز هست. البته با توجه به این که این آرک،شروع کار دانی کیتس محسوب می شود، این موضوعات مقداری قابل توجیه هستند و در آینده با پخته تر شدنِ نحوه‌ی پرداخت این نویسنده‌ی جوان در این سری و هم چنین استفاده از عناصر غیر منتظره‌ی بیشتر، می توان انتظار دنباله‌ای قدرتمند را داشت؛ البته اگر این سری، به سرنوشت سری های مشابه دیگر دچار نشود.

اگر چه می توان از دانی کیتس و ضعف های او در روایت داستان و پردازش برخی شخصیت ها خرده گرفت، اما به هیچ عنوان نمی توان منکر طراحی فوق العاده‌ی رایان استگمن شد. طراحی استگمن در سری ونوم، در یک کلام شاهکار است. متناسب بودن نوع طراحی و سایه‌زنی های او با فرم و اتمسفر داستان، سبب استثنایی شدن آن شده است و در کنار این موضوع، نوع پانل بندی های او با توجه به شیوه‌ی داستان‌سرایی دانی کیتس، ستودنی است. هم چنین بخش عظیمی از استعداد این طراح در پدید آوردن صحنه های اکشن است و در سری جدید ونوم، به غیر از تمرکز بر روی مسائل ذهنی، لحظات نفسگیری نیز طراحی شده‌اند که بزرگ ترین برگ برنده‌ی این سری به شمار می روند.

این سری با وجود نقاط ضعفی که در بخش پرداخت به شخصیت های فرعی دارد، توانست با پا گذاشتن در دوره‌ای جدید و گسترش و توسعه‌ی شخصیت ونوم در قالب یک شخصیت مستقل، شروعی در خور و مناسب را برای این شخصیت به ارمغان آورد و هم چنین این وعده را به خوانندگان بدهد که حتی شخصیت تلف شده‌ای مثل ونوم نیز می تواند به مفهوم توسعه دست یابد.

۱ – The Mighty Thor

ثور توانگر (جلد پنجم | آخر: The Death Of The Mighty Thor)

نویسنده: جیسون آرون

طراحان: راسل داوترمن

منتقد اسکواد: ارشیا بشیری

جیسون آرون بعد از گذشت ۵ سال، بالاخره ثمره‌ی تلاش چندساله‌اش را با مرگ ثور توانگر به معرض نمایش گذاشت؛ نمایشی حماسی و مملوء از شکوه، که با گردهمایی بزرگ ترین هنرمندان دنیای ثور آغاز شد و در آخر با قلم جیسون آرون و طراحیِ راسل داوترمن به پایان رسید.

در هنگامی که گره های سرنوشت از هم گشوده و ریشه هایش به دست مالکیثِ ملعون خشک می شوند، پایان آزگارد فرا می رسد. مانگوگ (Mangog) برخواسته و قوی تر از همیشه، نفرت بی حد و مرز خود را به سمت دروازه های آزگارد آورده است. مانگوگ این بار به تهدیدی تبدیل شده که حتی پدر همگان، اودین، نیز از شکست او عاجز است و هیچ یک از قهرمانان آزگارد، از جمله اودین‌سان، وولستاگ و از همه مهم تر، ثور توانگر یا همان جین فاستر، نمی توانند با قدرت بازو، او را متوقف کنند.

در کنار تهدیدی به خطرناکیِ مانگوگ که قدم هایش حتی والهالا را به لرزه در می آورند، پروتاگونیست اصلی این سری یعنی جین فاستر با دردسر های دیگری نیز مواجه می شود. سرطانِ جین فاستر اکنون به مرحله‌ی پیشرفته تری رسیده است و اگر به همین صورت پیش برود، او بر اثر سرطان خواهد مرد. از طرفی اودین‌سان (ثور اصلی) به هیچ عنوان پس از اولین شکست‌شان در برابر مانگوگ، به جین فاستر اجازه نمی دهد تا در قضیه دخالتی داشته باشد و برای جلوگیری از پیشرفت سرطانش، او را به مراکز درمانی در زمین بازگردانده است. در این میان، جین فاستر در یک تلثیثِ شوم گیر افتاده است؛ بدن او دیگر قادر به مقاومت نیست و اولین ضربه را به او وارد کرده است، ضمن این که جین فاستر، روحیه‌ی خود را در مقابله با مانگوگ از دست داده و همراهانش به جای تشویق او، به ایزوله شدن او رای داده‌اند که این دومین ضربه را به او وارد می کند؛ و سومین ضربه همان تهدید خارجی یعنی مانگوگ است که خشم و نفرتش تمام آزگارد و افرادی که جین فاستر به آن ها اهمیت می دهد را تحت شعاع خود قرار داده است.

جیسون آرون در این کمیک، شخصیت جین فاستر را به دفعات متعدد به چالش می کشد و هر بار، چیز جدیدی را از شخصیت او به ما نشان می دهد و کاری می کند که در واقع معنی یک قهرمان را ماورای جنسیت و ظاهر، در باطن جستجو کنیم. زنی که قبل از تبدیل شدن به ثور توانگر، خود را یک بازنده‌ی زندگی می پنداشت، اکنون با وجود بیماری سرطان و محدودیت های ایجاد شده توسط بدنش برای تبدیل شدن به ثور، با تک تک سلول هایش می خواهد یک قهرمان باشد و معنی قهرمان بودن را در وجودش پیدا کند تا بتواند عزیزانش را نجات دهد.

بار درام و تم حماسی این کمیک بسیار قوی و حساب شده است. نحوه هماهنگی دیالوگ های آرون با طراحی های داوترمن، روایتی را می سازند که به ندرت در کمیک های حال حاضر مشاهده می شود. شخصیت پردازی فوق العاده‌ی جین فاستر، نحوه‌ی تعامل او با اطرافیانش و البته پرداخت کافی نویسنده به بیشتر موضوعات مطرح شده، در کنار پایان بندی حماسی، دراماتیک و کاملاً غیرمنتظره‌ای که بازگو می شود نتایج ۵ سال زحمات آرون و همکارانش را در سری کمیک های ثور به نمایش می گذارد و ثابت می کند که ثور بودن به داشتن میولنیر نیست، بلکه به داشتن قلبی بلندپرواز و دلسوز است که حاضر است برای نجات هر کسی فدا شود.

نوشته پروژه ۲۰۱۸: برترین عناوین مارول در سالی که گذشت اولین بار در کمیک اسکواد. پدیدار شد.